گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها |
عشق می ورزو و امیُد که این فن شریف چون هنر های دگر موجب حرمان نشود {پپوله} |
به اميد آن كه شايد برسد به خاك پايت
چه پيام ها سپردم همه سوز دل صبا را |
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور |
عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند
خویشتن بیدل و دل بی سر و سامان دیدن |
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
تا چه خواهد شد درین سودا سرانجامم هنوز |
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را |
یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب والهی راهی شگرف و غرق بحری منکرند |
بیار ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی
که بوی عنبرآمیزش به بوی یار ما ماند |
اکنون ساعت 10:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)