پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

MAHDI 11-11-2009 09:17 PM

نا برده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد

مجتب 11-11-2009 09:21 PM

دوری ز برادر منافق بهتر
پرهیز ز یار ناموافق بهتر
خاک قدم یار موافق حقا
از خون برادر منافق بهتر

دانه کولانه 11-11-2009 09:59 PM

یه ضرب المثل که در مورد سگ هست ..یادم افتاد ..

سگ در حضور به از برادر دور
------------------------------------
درد برادر مرده را برادر مرده میداند
===================
یه ضرب المثل کردی»:
برا بوه برازا کار له کار ترازا
یعنی برادر شد برادر زاده دیکه کار از کار گذشته
یعنی چی ؟
یعنی شاید یه کاری رو برادرت با اکراه برات انجام بده ولی برادر زاده دیگه حتما خیر منظور اینه که حتی نزدیکان درجه یک هم گوشه کاری رو برات نمیگیرن چه برسه به کسان دیگر

MAHDI 11-11-2009 10:05 PM

سگی را خون دل دادم که با من آشنا گردد
ندانستم که سگ خون میخورد خونخوار میگردد

Omid7 11-11-2009 11:29 PM

همه شب در امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

MAHDI 11-11-2009 11:35 PM

صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد

Omid7 11-11-2009 11:40 PM

چه شب است یا رب امشب که ستاره ای بر آمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم

MAHDI 11-11-2009 11:48 PM

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

Omid7 11-11-2009 11:54 PM

آب چشمم که در او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست

رزیتا 11-12-2009 12:51 AM

مکش آن تابلوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند

Omid7 11-12-2009 12:53 AM

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

رزیتا 11-12-2009 01:09 AM

پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود

Omid7 11-12-2009 01:16 AM

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

MAHDI 11-12-2009 01:17 AM

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دگرگون نخواهد شد

Omid7 11-12-2009 01:22 AM

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

رزیتا 11-12-2009 01:42 AM

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار

Omid7 11-12-2009 01:45 AM

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

رزیتا 11-12-2009 01:56 AM

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور

آريانا 11-12-2009 01:59 AM

ديگر اين نامه گشادست به راه
وانچه حاصل ميكنم من در اين آه

Omid7 11-12-2009 02:01 AM

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم

MAHDI 11-12-2009 02:03 AM

تو عهد کرده ای که به خون نشانی مرا
من جهد میکنم که به عهدت وفا کنی

Omid7 11-12-2009 02:08 AM

گفتا چه عزم داری گفتم وفا و ياری
گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت

رزیتا 11-12-2009 02:09 AM

گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو ، گفتا اگر برآید

Omid7 11-12-2009 02:23 AM

ماه من پرده از آن چهره ی زیبا بردار
تا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد

رزیتا 11-12-2009 02:29 AM

فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز

Omid7 11-12-2009 02:31 AM

پس جامه برون کردم مستانه جنون کردم
در حلقه آن مستان در ميمنه بنشستم

MAHDI 11-12-2009 03:42 AM

هر چه از دو نان به منت خواستی
در تن افزودی و از جان کاستی

Omid7 11-12-2009 10:00 AM

زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان
کی برسد بهار تو تا بنماييش نما

رزیتا 11-12-2009 01:26 PM

مرا امید وصال تو زنده می دارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

MAHDI 11-12-2009 04:56 PM

هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد

رزیتا 11-12-2009 06:54 PM

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

MAHDI 11-12-2009 07:26 PM

غم دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد

Omid7 11-12-2009 08:29 PM

دل من به دور رويت ز چمن فراق دارد
كه چو سرو پايبند است و چو لاله داغ دارد

MAHDI 11-12-2009 08:43 PM

آلام تو لب تاب به سرو چمن آموخت
تمکین دو شوخی به غزال ختن آموخت
افروختن و سوختن و جامه دریدن
پروانه ز من،شمع ز من،گل ز من آموخت

رزیتا 11-12-2009 09:40 PM

در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی

MAHDI 11-12-2009 09:46 PM

نرود مرغ سوی دانه فراز
چون دگر مرغ بیند اندر بند

ساقي 11-13-2009 06:54 PM

زلف او دام است و خالش دانة آن دام و من
براميد دانه اي افتاده ام در دام دوست


ديوان حافظ



...

رزیتا 11-13-2009 08:20 PM

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند

Omid7 11-13-2009 09:39 PM

دریاب دمی صحبت یاران که دگربار
چون رفت نیاید به کمند آن دم وساعت

MAHDI 11-18-2009 03:46 AM

بخنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد


اکنون ساعت 03:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)