عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام |
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران |
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام |
سايه معشوق اكر افتاد بر عاشق جه شد
ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود |
گل برنجید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت |
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد |
دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب بر مه کشید چنبر و درشب فکند تاب رخسارش آتش و دل بیچارگان سپند لعل لبش می و جگر خستگان کباب ... |
شب ز آه آتشین بکدم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست |
شور از دل یکتای من خسته برآورد هر فتنه و آشوب کز آن زلف دوتا خاست این شمع فروزنده ز ایوان که افروخت وین فتنه نو خاسته آیا ز کجا خاست ... |
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست |
اکنون ساعت 01:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)