سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ه |
هیچ رویی نشود آیینه حجله بخت
مگر آن روی که مالند درآن سم سمند |
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد ز |
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند ظ |
ظلم ماری است هرکه پروردش
اژدهای شد و فرو بردش // و |
وز گونه شان تبسم شوق وامید را
با ضربه های سنگ و گل وخاک پاک کرد! ط |
طرحــی ز موج بر دل مردابــیــم بـکش
امشب دلم بهانه ی دریا گرفته است // ی |
یک شب خدا را ای خطیب عرش!در خوابم نمی آیی
تا خاک پایت راببوسم فرش زیر منبرت باشم؟ گ |
گرچه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت
در این خانه به امید تو باز است هنوز // ر |
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع ص |
اکنون ساعت 07:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)