دعای جان تو ورد زبان مشتاقان هميشه تا که بود متصل مسا و صباح |
دل بامید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد |
دوتا شد قامتم همچون کمانی ز غم پيوسته چون ابروی فرخ |
خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است |
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش که دست دادش و ياری ناتوانی داد |
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم برغم زد |
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است |
تا سحر چشم يار چه بازی کند که باز بنياد بر کرشمه جادو نهادهايم |
ما شبی دست براریم و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم |
اکنون ساعت 05:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)