دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت |
تو دم فقر ندانی زدن ، از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی |
یاری که به حسن از صفت افزونست
در خانه درآمد که دل تو چونست او دامن خود کشان و دل میگفتش دامن برکش که خانهی پرخونست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
یاد باد انکه خرابات نشین بودم و مست
و انچه در مسجد امروز کم است انجا بود |
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند |
در ازل داده است ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش ان جامم هنوز |
زر نداری نتوان رفت بزور از دریا
زور ده مرده چه باشد؟زر یک مرده بیار |
راهی ز زبان ما بدل پیوسته است
کاسرار جهان و جان در او پیوسته است تا هست زبان بسته گشاده است آن راه چون گشت زبان گشاده آنره بسته است |
تشنه را دل نخواهد آب زلال
نیم خورد دهان گندیده |
اکنون ساعت 08:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)