نقل قول:

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90 (پست 236527) نه کره زریتا جون! آدم اون بالا اصلا حواسش به بچه ها نیست! ما کاری نکردیم! فقط یه کم ادای ادمینه در آوردیم بعد شکلات خوردیم بعد برره ای نخود خوردیم بعد نارنگی و یکم تخمه و آخرشم آدامس! چیز خاصی نبود!:d خوب شد آمدی!

زریتام قشنگه ها :d تا حالا بهش فکر نکرده بودم
میگم برم با یوزر زریتا بیام، ناظر به توان 2 :p
بیخود نبود از اول اسمم رزیتا2 بود:24:

نقل قول:

نوشته اصلی توسط مهرگان (پست 236519) آره خاله، ادمین خیلی گل کاشت! تازه اینم اضافه کنید تسو که من باشم و سوسانو که صبی باشه، در حال کشمش و نخود و گردو و تخمه و نارنگی خوردن بودیم، اونم به چه سبکی! به سبک نچفسکو (برره ای):24:

ای خاله به قربونت بره:d

نقل قول:

نوشته اصلی توسط SOHRAB_HAZHII (پست 236496) سلام مهرگان جون انشاالله روزی همه ی دوستان باشه من سال 86 مشرف شدم مکه وقتی برگشتم یکی از همکارام که با هم خیلی صمیمی هستیم به جای حاجی منو هژی صدا میزد یواش یواش مابقی همکاران هم به تبعییت از ایشون منو هژی سهراب صدا میزدند وحالا دیگه خودم هم به این اسم عادت کردم هم اکثر دوستام منو هژی صدا میزنند انشاالله خدا قسمت کنه برای همه ی اعضای انجمن

حاج آقا سهراب حجتون مقبول:53:
دیگه محاله شمارو بی عنوان هژی صدا کنیم:d

محمد جان تو میتونی:53:
مرز 9 و 10 مهم نیست، مهم تصمیم درست و اراده س، حتما موفق میشی:)

مهرگان یه جا نوشته بود، مهبا بیا خو دیه هی هی:d
مهبا چه شد ده تا دهه آمد و رفت تو نیامدی دختر
بیا نگرانت شدی ام:d
کیه؟ کیه؟:d

آخ یاد ساقی افتادم_:2:

سلام هژی:d

فکر کنم آقا مهدی مأموریت بودن، انگار تازه رسیدن;)
غزل جون لب دریاست {داش مشتی}
محمد آقا داره از مرز 9 رد میشه:)
مادر شکوفه در حال آموزش گیر دادن پیشرفته س:p
مینا گلبرگ داره برا چهارشنبه آماده میشه:53:
تسو و سوسانو هم در حال مذاکره برای یک مأموریت سری هستند:21:
مهبا غیبت داره{قاط}
فرگل مأموریته{شیت شدن}
منم که دارم قلیونارو ضبط می کنم{جشن پتو}
آریانا دنبال قیمت دلاره;)
مهدی اچ و حسین هم شدیدا مشکوک میزنن:65: