دامن کشان همیشد در شرب زرکشيده
صد ماه رو ز رشکش جيب قصب دريده |
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد |
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسايه گدايی دارد |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا بکوی طریقت گذر توانی کرد |
در سنبلش را آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازاده را کار بساز |
زچشم شوخ تو جان کی توان برد
که دائم با کمان اندر کمینست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما |
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد |
اکنون ساعت 07:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)