خداوندا به احسانت به حق نور تابانت مگیر آشفته می گویم که دل بی تو پریشانست |
ازین شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگین
چه می گویم نمی فهمم چه می خواهم نمی دانم |
اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند به جای مفرش و بالی همه مشت و لگد بیند |
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد |
دوش دیدم که ملائک در میخانه ردند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند |
خیر تا از در میخانه گشادی طلبیم
به ره دوست نشینیم ومرادی طلبیم |
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری
چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری |
چو عارف را و عاشق را به هر ساعت بود عیدی نباشد منتظر سالی که تا ایام عید آید |
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد |
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد |
اکنون ساعت 10:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)