دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک وچست |
دلا یاران جانی را نگهدار
برایش جان بده تا میتوانی |
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد |
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را |
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در و درجست کلاهی دلکشست اما تبرک سر نمی ارزد |
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی |
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند |
دل سوخت تمام از غم و آهی نکشیدیم
آتش که برافروخته شد دود ندارد |
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد آنکه در این نکته شک و ریب کند |
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز هم صحبت بد جدایی جدایی |
اکنون ساعت 01:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)