ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود |
در خرقه چو آتش زدي اي عارف سالك
جهدي كن و سرحلقه رندان جهان باش |
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش |
شرمم از خرقه آلوده خود مي آيد
كه برو پاره به صد شعبده پيراسته ام |
مه جلوه مینمايد بر سبز خنگ گردون |
نقش میبستم که گيرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود |
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول قدم آنست كه مجنون باشي |
يا رب اندر کنف سايه آن سرو بلند
گر من سوخته يک دم بنشينم چه شود |
دولت عشق بين گه چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت مي شكند گداي تو |
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد دلا ز نور هدايت گر آگهی يابی چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد |
اکنون ساعت 08:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)