پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

Omid7 11-18-2009 09:17 AM


در شب هجران مرا پروانه ٔ وصلی فرست
ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع.

فرگل 11-18-2009 09:22 AM

عزم سبک عنان تو در جنبش آورد
اين پايدار مرکز عالی مدار هم

Omid7 11-18-2009 09:31 AM

بر آب دیده ٔ رنجور هم ملامت نیست
که شوق می بستاند عنان عقل از دست .

رزیتا 11-18-2009 01:43 PM

دلی کز عشق او سرمست گشته
به شوق وصل او خلوت نشسته

فرگل 11-18-2009 01:53 PM

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم .

//فريدون مشيري//

رزیتا 11-18-2009 02:32 PM

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد

Omid7 11-18-2009 07:19 PM

پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در سر بنهفتم به در افتاد

رزیتا 11-18-2009 08:56 PM

قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی
به خاک ما گذری کن که خون مات حلال

Omid7 11-18-2009 08:58 PM

از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

رزیتا 11-19-2009 12:47 AM

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می گویی

ravan 11-19-2009 12:58 AM

مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی

رزیتا 11-19-2009 01:27 AM

یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

Omid7 11-19-2009 11:02 AM

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

ravan 11-19-2009 01:22 PM

روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی
همه شب در غم هجرتو نخفتن تا کی

دانه کولانه 11-19-2009 01:28 PM

آواز : درد فراق(عطار)

جانا ز فراق تو اين محنت جان تا كي
دل در غم عشق تو رسواي جهان تا كي
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوي وصال تو دل بر سر جان تا كي
نامد گه آن آخر كز پرده برون آيي
آن روي بدان خوبي در پرده نهان تا كي
بشكن به سر زلفت اين بند گران از دل
بر پاي دل مسكين اين بند گران تا كي
دل بردن مشتاقان از غيرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشي زين دلشدگان تا كي
گر عاشق دلداري ور سوختة ياري
بي نام و نشان مي رو زين نام و نشان تا كي

شجریان بزرگ اینو به زیبایی مخونه....



ravan 11-19-2009 01:53 PM

ساقی تو شراب لامکان را
آن نام و نشان بی‌نشان را

بفزا که فزایش روانی
سرمست و روانه کن روان را

مجتب 11-19-2009 10:20 PM

جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
وانگه یاری لطیف و بیصبر و ملول
از من سوی یار من رسولست خدای
وز یار بسوی من خدایست رسول

ravan 11-19-2009 11:41 PM

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند

کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند

Omid7 11-20-2009 01:26 AM

در مستی اگر ز من گناهی آید
شاید که دلت سوی جفا نگراید.

رزیتا 11-20-2009 02:24 AM

یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

Omid7 11-20-2009 02:26 AM

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

رزیتا 11-20-2009 02:44 AM

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش

Omid7 11-20-2009 02:47 AM

چه غم دیوار امت را که باشد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان .

رزیتا 11-20-2009 02:57 AM

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

Omid7 11-20-2009 03:06 AM

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان امد خدا را همدمی

رزیتا 11-20-2009 03:17 AM

چون من خیال رویت جانا به خواب بینم
کز خواب می نبیند چشمم به جز خیالی

Omid7 11-20-2009 03:23 AM

روز و شب خوابم نمی آید ز چشم غم پرست
بس که در بیماری چشم تو گریانم چو شمع؟

MAHDI 11-20-2009 09:23 AM

شبون گریه کنم روزون بخندم
که تا دشمن ندونه حال دردم
اگر دشمن بدونه حال دردم
برم زیر گلی که بر نگردم

Omid7 11-20-2009 12:11 PM

اگر دشمن نسازد با تو ای دوست
تو می باید که با دشمن بسازی

MAHDI 11-20-2009 12:24 PM

هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند

Omid7 11-20-2009 12:31 PM

من از بيگانگان ديگر ننالم
كه با من هرچه كرد آن آشنا كرد

ravan 11-20-2009 12:38 PM

سر به زانوی غم نهاده ام ، به گوشه ای نشسته ام
آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا
مانده با نگاهی به راهی که می رود به ناکجا
ای گل آشنا بیا بیقرارم بیا داد از این غم جدای

Omid7 11-20-2009 12:45 PM

عشق از سرم درآمد وز پای من برون شد
دانست کز غم تو پا و سری ندارم .

MAHDI 11-20-2009 12:51 PM

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من

Omid7 11-20-2009 12:56 PM

تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن .

MAHDI 11-20-2009 01:02 PM

تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت بپا کنیم

Omid7 11-20-2009 01:04 PM

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتی است که از روزگار هجران گفت .

MAHDI 11-20-2009 01:11 PM

زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست
زنده آنست که با دوست وصالی دارد

ساقي 11-20-2009 03:23 PM

بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت
سرمست همی‌ گشت و به بازار مرا یافت
پنهان شدم از نرگس مخمور ، مرا دید
بگریختم از خانه ی خمار ، مرا یافت
بگریختنم چیست کز او جان نبرد کس
پنهان شدنم چیست چو صد بار مرا یافت



خواننده : شهره معاونیان
آلبوم : مولانا و شورا
آهنگ : بار دگر

گوشش کنيد خيلي زيباست


..

مجتب 11-20-2009 04:18 PM

خاموش مراز گفت و گفتار تو کرد
بیکار مرا حلاوت کار تو کرد
بگریختم از دام تو در خانه‌ی دل
دل دام شد و مرا گرفتار تو کرد


اکنون ساعت 03:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)