از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد |
غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای دل
پس از چندین تحملها که زیر بار غم کردی |
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد |
گل بی رخ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد |
گل مراد تو آنکه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد |
دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد تکیه بر عهد تو باد صبا نتوان کرد |
شکنج زلف پریشان بدست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش |
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهر ورزی تو با ما شهره آفاق بود |
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودم به بد دیدن |
به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیانپوشی |
اکنون ساعت 06:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)