يک دم غريق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به يک موی تر شوی |
يا رب اين نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شکنج زلف پريشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پريشان باش |
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند |
دلبر آسايش ما مصلحت وقت نديد
ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست |
ترسم اين قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را |
اي غايب از نظر كه شدي همنشين دل
مي گويمت دعا و ثنا مي فرستمت |
تا گنج دلت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا كوي خرابات مقام است |
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمی از نو به مبارک بادم |
مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد |
اکنون ساعت 03:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)