رندان تشنه لب را ابی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت |
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم |
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک ابخور کند این طبع خو گرم |
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد |
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را |
آسمان بار امانت نتواست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند |
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم |
میگریزم میگریزم از عزیزان میگریزم
آه بر لب داغ بر دل اشک ریزان میگریزم |
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
اکنون ساعت 10:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)