گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است ..... |
میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز |
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت |
بر من ای صاحبدلان رحمی که از غمهای عشق
تا جدا افتاده ام از دل جدا افتاده ام |
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
گریه در چشمان من طوفان غم دارد ولی
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من |
خدایا تو گردیده ای هیچگاه به دنبال تابوتهای سیاه؟
زچشمان خاموش پاشیده ای به چشم کسی خون، بجای نگاه؟ |
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی میتوان خواند از نگاه سرد خاموشی |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
من به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
جز نقش تو در نظر نیامد مارا جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را |
اکنون ساعت 01:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)