روی بنما ومرا گو که زجان دل بر گیر
پیش شمع آتش پروانه به جان گو در گیر |
شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید
آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را |
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تراست صلاح |
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را |
گفتم خموش (آری) و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم در سینه هیچ نیست بجز آرزوی تو |
میان او که خدا آفریده است ازهیچ
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشاده است |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد |
اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سرو سامان مطلب |
تو باز دعوی پرهیز میکنی سعدی
که دل به کس ندهم کل مدع کذاب |
اکنون ساعت 03:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)