دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق
جز دوست ندید هیچ رو درخور عشق |
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
گفتمش بیهوده گو چه هنر بهتر از عشق |
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را |
دعوي عشق کسي راست مسلم که مدام
اشک سرخ و رخ زرد و تن لاغر دارد نوید جان خبری ازت نیست؟ |
سرشک گوشه گیران را چو دریابند دریابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند |
همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند |
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها |
تو از من نيستي غايب که اندر جان خيال تو
مرا در دل چو انديشه است و در ديده چو بينايي |
پر اندیشه شد جان کاووس کی
ز فرزند و سودابه نیک پی |
فرزند بندهايست، خدا را، غمش مخور
کان نيستي که به ز خدا بنده پروري |
اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)