behnam5555 |
02-27-2015 02:53 PM |
حکایت
هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود
از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند
سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند
هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار
بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست
عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟
بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست
هارون از کوره در رفت و فریاد زد :
این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد
بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هست هارون !
|
behnam5555 |
02-27-2015 02:57 PM |
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
http://nethal.ir/userfiles/images/14236049461996.jpg
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم .
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟
تو را كدام خدا؟
تو از كدام جهان؟
تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟
تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟
تو از كدام سبو؟ من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟ كه ذره های وجودم تو را كه می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند! چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یك سخن با تو:
به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر! به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر! بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.
كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست! تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.
(فریدون مشیری)
|
behnam5555 |
02-27-2015 03:00 PM |
درازترین بینی دنیا با 14 سانتی متر قد
مرد 80 ساله ترکیهای با 14 سانتیمتر بینی، صاحب درازترین بینی دنیاست! این مرد اهل استان اردو در ترکیه محمت گل نام دارد و همسایگان او را با نام دده پینوکیو خطاب میکنند!! دده پینوکیو شکایت خاصی از بینی درازش ندارد و اقوامش هم میگویند به این مرد بینی دراز عادت کردهاند.
وی که تاکنون در مسابقات درازی بینی شرکت نکرده است گفته است: “افرادی که در این مسابقات برنده شدهاند بینی شان بین 8 تا 9 سانتیمتر طول دارد. اگر من شرکت میکردم قطعا برنده این مسابقات میشدم چرا که تاکنون درازتر از بینی خودم ندیدهام!”
سال گذشته شخص دیگری با نام محمت اوزیورک با بینیای به درازی 8.8 سانتیمتر اسم خود را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کرده بود.
|
behnam5555 |
03-05-2015 03:19 PM |
یادش بخیر.....
برو کار میکن، مگو چیست کار
که سرمایهی جاودانی است کار
نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان چون همی خواست خفت
که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من آن را ندانستم اندر کجاست
پژوهیدن و یافتن با شماست
چو شد مهر مه، کشتگه برکنید
همه جای آن زیر و بالاکنید
نمانید ناکنده جایی ز باغ
بگیرید از آن گنج هر جا سراغ
پدر مرد و پوران به امید گنج
به کاویدن دشت بردند رنج
به گاوآهن و بیل کندند زود
هم اینجا، هم آنجا و هرجا که بود
قضا را در آن سال از آن خوب شخم
ز هر تخم برخاست هفتاد تخم
نشد گنج پیدا ولی رنجشان
چنان چون پدر گفت، شد گنجشان
محمد تقی بهار
|
behnam5555 |
03-05-2015 07:03 PM |
برای بهار و بخاطر بهار
شعری که زندگي ست
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، بارانخورده پاک،
آسمانِ آبی و ابر سپید،
برگهای سبز بید،
عطر نرگس، رقص باد،
...نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحالِ روزگار
خوش بهحالِ چشمهها و دشتها
خوش بهحالِ دانهها و سبزهها
خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز
خوش بهحالِ دختر میخک که میخندد به ناز
خوش بهحالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
فریدون مشیری
|
behnam5555 |
03-06-2015 07:59 PM |
اهمیت ورزش
http://axgig.com/images/18600335458537255785.jpg
امروزه ورزش يکي از اموري است که به عناوين مختلف در جهان مطرح شده و گروه زيادي به اشکال گوناگون با آن سرو کار دارند. برخي از مردم، ورزشکار حرفه اي اند و گروهي ورزشکار آماتور. گروهي طرفدار و علاقه مند به ورزش و ديدن برنامه ها، مسابقات و نمايش هاي ورزشي بوده، وعده اي نيز از راه ورزش امور زندگي خويش را مي گذرانند. وزارتخانه ها و ادارات ورزشي فراواني تاسيس شده و مخارج زيادي صرف ورزش، ساختن استاديوم ها، مجتمع ها و باشگاه هاي ورزشي و نيز تهيه وسائل و لباس هاي ورزشي و يا تماشاي مسابقات ورزشي مي شود. بخش هاي قابل توجهي از برنامه هاي تلويزيون، راديو، مجلات و ساير رسانه هاي گروهي، به ورزشي و اخبار ورزشي اختصاص دارد و خلاصه ورزش يکي از اموري است که در جهان به صورت جدّي مطرح بوده و از جهات مختلف داراي اهميت مي باشد، از جمله: امروزه يکي از مشکلات جامعه بشري، مساله بي کاري و عوارض ناشي از آن است. بي کاري، به ويژه براي نوجوانان و جوانان و به خصوص در ايام تعطيلات تابستاني مدارس و مراکز آموزشي، بسيار خطرناک و مضرّ است و بايد با آن مبارزه شده، يا به نحوي اوقات بي کاري را پر نمود که مفيد بوده و يا لااقل مضر نباشد. بسياري از انحرافات، از قبيل: اعتياد به مواد مخدر، دزدي و ايجاد مزاحمت، دعواها و درگيري هاي خياباني، انحرافات جنسي و ... زاييده بي کاري و ولگردي است. مرحوم شهيد مطهري در کتاب تعليم و تربيت در اسلام، مطلبي تحت عنوان "زن و غيبت" دارد و مي فرمايد: "زن ها در قديم مشهور بودند که زياد غيببت مي کنند. شايد اين به عنوان يک خصلت زنانه معروف شده بود که زن طبيعتش اين است و جنساً غيبت کن است؛ در صورتي که چنين چيزي نيست، زن و مرد فرق نمي کنند. علتش اين بود که زن – مخصوصاً زن هاي متعيّنات زن هايي که کلفت داشته اند و در خانه، همه کارهايشان را کلفت و نوکر انجام مي دادند - هيچ شغلي و هيچ کاري، نه داخلي و نه خارجي نداشت، صبح تا شب بايد بنشيند و هيچ کاري نکند. کتاب هم که مطالعه نمي کرده و اهل علم هم که نبوده، بايد يک زن هم شان خود پيدا کند، با آن زن چه کند؟ راهي غير از غيبت کردن به رويشان باز نبوده، و اين برايشان يک امر ضروري بوده؛ يعني اگر غيبت نمي کردند، واقعاً بدبخت و بي چاره بودند." شايد به واسطه جلوگيري از همين عوارض سوء بي کاري باشد که مي بينيم در اسلام از "کار و انسان شاغل" بسيار تجليل شده است. احاديث فراواني در اين زمينه وارد شده که توجه شما را به برخي از آن احاديث جلب مي نمايم: امام علي عليه السلام فرمود: "اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُحتَرِفَ الاَمينَ؛ خداوند، انسان اميني را که داراي حرفه است[و به آن اشتغال دارد] دوست مي دارد." رسول خدا صلي عليه واله فرمود: اَلکادُّ لِعِيالِهِ کَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللهِ؛ کسي که خود را براي اداره زندگي اش به مشقت مي اندازد، مانند کسي است که در راه خدا جهاد مي کند." رسول اکرم صلي عليه واله فرمود: "مَلعُونُ مَن القي کَلَّهُ عَلَي النّاسِ؛ هر کس که سنگيني [اقتصادي] خود را بر دوش مردم بيندازد، ملعون است." بدون شک، مردم و کشور بايد در پي ايجاد کار و اشتغال سالم براي همه باشند، ولي آيا هميشه امکان اشتغال براي همه و به ويژه جوانان و نوجوانان فراهم است؟ اگر اين امکان فراهم نشد، تکليف چيست؟ آيا ايجاد سرگرمي هاي سالم و مفيد نمي تواند از بسياري انحرافات جلوگيري کند؟ ورزش يکي از مفيدترين و سالم ترين سرگرمي هايي است که مي تواند اوقات فراغت جوانان و نوجوانان را پر کند. ورزش، کسالت و تنبلي را از انسان زدوده و به وي نشاط و شادابي بخشيده، او را براي انجام کارهاي و وظايف فردي و اجتماعي آماده نموده و اخلاقش را بهبود مي بخشد. ورزش، روحيه شجاعت، از خود گذشتگي، مبارزه با ظلم و ظالم و دفاع از مظلوم را در انسان تقويت نموده، اراده وي را قوي مي سازد. ورزش، توان رزمي انسان را افزايش مي دهد. بالا بودن توان جسماني نيروهاي نظامي و رزمي، تنها در زمان هاي گذشته که جنگ ها با سلاح هاي سرد صورت مي گرفت، مورد توجه نبوده، بلکه امروزه نيز حائز اهميت فراوان است و تمرينات بدني قسمت عمده اي از آموزش هاي نظاميان و به ويژه کماندوها و نيروهاي ويژه را تشکيل مي دهد. همچنين افرادي که از نقطه نظر بدني و جسماني، ضعيف و يا ناقص باشند، در ارتش پذيرفته نشده و گاه از خدمت سربازي نيز معاف مي گردند. اهميت سلامتي و توانمندي جسماني بر کسي پوشيده نيست. پيامبر گرامي اسلام صلي عليه واله در باره حق بدن بر انسان مي فرمايد: "اِنَّ لِرَبِّکَ عَلَيکَ حَقّاً، وَ اِنَّ لِجَسَدِکَ عَلَيکَ حَقّاً وَ لاَ هلِکَ عَلَيکَ حَقّاً؛ پروردگارت بر تو حقي دارد، و بدنت بر تو حقي دارد، و خانواده ات[نيز] بر تو حقي دارد." آن چه در اين حديث ارزنده قابل توجه است، اين است که پيامبر بزرگوار اسلام، تا بدان پايه براي جسم و بدن ارزش و اهميت قابل است که حق بدن را در رديف حق پروردگار [آن هم بلافاصله بعد از آن] و در کنار حق خانواده [و حتي قبل از آن] ذکر مي فرمايد. زماني انسان مي تواند حق پروردگار و خانواده خويش را به بهترين نحوي ادا کند، که از بدني سالم و نيرومند برخوردار باشد. ورزش، کمک شاياني به ايجاد و تقويت سلامتي جسماني و رواني مي کند، و افرادي که با روش صحيح ورزش مي کنند و يا داراي کارهاي با تحرک مي باشند، سالم تر بوده و عمرشان از افرادي که کارهاي بدون تحرک دارند بيشتر است. شهيد دکتر سيدرضا پاک نژاد در کتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر مي نويسد: "عضلات در حال ورزش10 تا 18 برابر در حال استراحت احتياج به خون دارند،20دفعه بيشتر قند و اکسيژن مصرف مي نمايند،50 بار زيادتر گازکربنيک دفع مي نمايند، و با توجه به همين ارقام، اهميت کار قلب هنگام ورزش روشن مي گردد در واکنش قلب در برابر کار عضلاني، مشاهده مي شود ضربان هاي دبي، حجم خون، فشار خون و حتي ترکيبات فيزيکو شيميايي خون را دگرگون مي سازد. ضربان قلب هنگام کار بدني، يعني زماني که عضلات را به فعاليت ميداريم، 2- 3 و حتي 4 برابر، و امکان دارد به 200 ضربه در دقيقه برسد. حجم خون 2- 3 برابر و دبي قلب 6- 7 و حتي 8 برابر و گاه زيادتر شود و دبي قلب از 4 ليتر در دقيقه ممکن است به 30 تا 35 ليتر در دقيقه برسد، در صورتي که دبي قلب شخص سالم و ورزيده در حال معمولي 25 ليتر است... . حجم قلب ورزش کاران و کارگراني که کار بدني سنگيني دارند، بدون شک افزايش مي يابد، اما اين افزايش به عقيده بسياري، فيزيولوژيک و کاملاً طبيعي است. در اثر فعاليت بدن، حجم قلب افزايش مي يابد، زيرا جدار بطن ها به ويژه بطن چپ ضخيم مي شوند؛ يعني همان طور که عضلات بازو در اثر ورزش يا ابتلا به برخي بيماري ها قوي مي شود، عضلات قلب هم در اثر کار، قوي مي گردد و در نتيجه قدرت انقباض قلب زياد مي شود... ." وي در بخش ديگري از کتابش، در باره فوايد ورزش چنين مي نگارد: قدرت انقباض و نظم ضربان قلب پس از مدتي ورزش کردن بهتر مي شود... . گنجايش ريه ها بيشتر مي گردد و در نتيجه، اکسيژن بهتري و بيش تري به بدن مي رسد... ورزش صحيح و معتدل و متناسب با مزاج، سبب نظم و ثبات حرکات تنفس مي گردد و تنفس عميق تر، ولي شمارش آن کم تر مي شود. هر چه شخص ورزيده تر باشد، مقدار سوخت بدنش نقصان مي يابد؛ يعني درحقيقت در اثر مدتي ورزش کردن، بدن بهتر از مواد غذايي خود استفاده مي کند. رشد و نمو بهتر انجام مي گيرد، زيرا اکسيژن بهتر و بيشتر به تمام نسوج مي رسد و در نتيجه، فعاليت غدد داخلي افزوده شده و بنابر عقيده اي در عضلاني که فعاليت مي کنند، موادي ايجاد مي شوند که به رشد و نمو کمک مي نمايد. قوّه جذب و دفع بهتر مي شود. بدن عادت مي کند در برابر مختصر فعاليت، ناگهان نفس تنگي پيش نيايد و ضربان قلب زياد نشود و ديرتر خسته گردد و عرق نمايد. هماهنگي بين اعصاب و مراکز عصبي و تقويت اعصاب، ايجاد شده و کارهاي فکري، آسان تر مي شود." در کتاب زن و ورزش نيز در باره فوايد ورزش چنين آمده است: "بدن انسان بر خلاف ماشين يا هر وسيله ديگر که بر اثرکار و فعاليت مستهلک مي گردد، با کار جان گرفته و توانايي بيش تري کسب مي نمايد. در زمان هاي گذشته، حرکت و تمرين هاي بدني،بخشي از کار روزانه فرد به شمار مي رفت، اما امروزه بر اثر پيش رفت تکنولوژي و ماشين، بايد بيش تر از گذشته در جستجوي حرکت بود، و هر فرد بايستي آن را در برنامه روزانه خود بگنجاند... . تنفس و يا نفس کشيدن وسيله اي است که با آن، اکسيژن به همه بدن مي رسد و مواد زايد و اکسيده به بيرون ريخته مي شود. در خلال تمرين، ميزان نفس کشيدن افزايش مي يابد. شخصي که بدنش تربيت شده با تمرين هاي ورزشي است، آهسته تر وعميق تر از افراد ديگر نفس مي کشد، فشارهاي وارد بر سيستم تنفسي خويش را با تلاش کم تر و کارايي بيش تر پاسخ گوست. تمرين ها به دستگاه هاضمه به دو طريق کمک مي کنند: به علت پي آمد نياز بدن به غذا، اشتها را افزايش مي دهند؛ حرکت اندام هاي هاضمه تسريع مي شود و حرکات دودي شکل معده – که موجب هضم غذا مي گردد – سريع تر و راحت تر صورت مي گيرد. تمرين هاي ورزشي، عمل تخليه را بهبود و از يبوست پيش گيري مي کند. حرکات دودي شکل افزايش مي يابد و در نتيجه، روند ترشحات بدن کار آمدتر تنظيم مي شوند. به طور کلي افرادي که فعاليت هاي جسماني بيش تري دارند، کم تر از افراد کم حرکت، به بيماري سنگ کليه و اختلالات مشابه به آن مبتلا مي شوند. بسياري از مواد زايد، از طريق غدد عرق در پوست بدن بيرون ريخته مي شود. اين فرايند با تمرين هاي شديد ورزشي تسريع مي شود؛ علاوه بر اين، عرق کردن باعث تميز شدن پوست مي گردد. ارزش ديگر تمرين هاي ورزشي، در افزايش توليد سلول هاي قرمز خون در بافت هاي لنفاوي استخوان است. شمارش هموگلوبين خون بر اثر فعاليت بالا مي رود. تمرين ها از بالا رفت فشار خون جلوگيري مي کند."به طور کلي نقش ورزش در سلامتي انسان آن قدر زياد است که امروزه بسياري از بيماري ها را با ورزش مداوا مي کنند، که به اين شيوه مداوا "ورزش درماني" گفته مي شود. امروزه ورزش در سطح بين المللي، بعد سياسي نيز به خود گرفته است. گاه اتفاق مي افتد کشوري که بيش تر مردم حتي نام آن را نشنيده اند، يک باره در جهان مطرح شده و به واسطه پيروزي هاي ورزشي، نامش در صفحه اول روزنامه هاي جهان و صدر اخبار قرار مي گيرد. شرکت و يا عدم شرکت تيم هاي ورزشي يک کشور در يک کشور ديگر نيز، گاه جنبه سياسي داشته و به معناي دوستي، دوشمني، اعتراض و ... تلقي مي شود. در انسان غريزه قدرت طلبي، برتري جويي و مبارزه وجود دارد. ورزش و مسابقات ورزشي اگر در محيط و جوّ سالم برگزار شوند، زمينه اشباع اين غريزه از طريق صحيح را فراهم مي سازند. اگر اين غريزه و ساير غرايز، کنترل نشده و به مسير صحيح هدايت نشوند، براي جامعه بشري مشکل ساز و مساله آفرين خواهند بود. ورزش، توان انسان را براي انجام کارهاي روزمره شخصي و اجتماعي بالا مي برد، حتي عباداتي از قبيل نماز، روزه، حج و جهاد نيز با بدني سالم و نيرومند، بهتر. بيش تر و راحت تر جامه عمل به خود مي پوشند. انسان مايل است با ديگران باشد و با آنان بياميزد. اين غريزه و يا تمايل شديد را مي توان از طريق ورزش بر آورده ساخت. در ورزش، در زمينه نيل به ارزش هاي اجتماعي ديگري نيز، چون کار گروهي، وفاداري، روحيه ورزش کاري مي توان توفيق يافت. محيط صميمانه و مطلوب ورزشي، اغلب فرصتي مناسب براي ايجاد روابط انساني و شکل گيري دوستي هاست. ورزش به انسان تحرک مي بخشد و حرکت و تحرک به ويژه در کودکان لازمه رشد است. اگر عضو نيرومندي از اعضاي بدن يک ورزش کار را چندين ماه در گچ قرار دهند و تحرک را از آن سلب نمايند، ضعيف و لاغر خواهد شد. اگر جنبش بدن کم شود، دفاع بدن کم و ضعيف مي گردد، و همچنان که داشتن تحرک و ورزش موجب سلامتي بدن و طول عمر مي گردد، نداشتن تحرک نيز موجب مرگ زود رس مي شود .
|
behnam5555 |
03-06-2015 08:01 PM |
زوجهای خوشبخت اینگونهاند
http://up6.ir/2dQ5همهی ما با شنیدن واژهها یا ترکیبهایی چون «پیوندهای جاودان»، «عشقهای راستین» و «کانونهای گرم خانواده» شادکام و با شنیدن واژگانی چون «پریشانیهای خانوادگی» و «جدایی» تلخکام میشویم.
اخبار بالارفتن آمار طلاق در جامعه، هر شنوندهای را به فکر فرو میبرد و لابد هر کسی از منظری گوناگون به این پدیدهی زشت و تلخ اجتماعی نگاه میکند. البته یکی از مهمترین راههای ریشهیابی موضوع، نگاه جامعهشناختی و چندلایه به دلایل و عوامل بروز چنین زشترفتاری در جامعه است؛ اما بهنظر میآید که هر کسی از هر راهی که میتواند باید برای حلّ این ناهنجاری و پدیدهی زیانبار اجتماعی دست به کاری بزند!
بهراستی حیف است دو جوانی که با هزار امید و آرزو در زیر سایهبانی از عشق و محبت آرام میگیرند؛ اما پس از مدتی از مسیر زندگی آرمانی خارج میشوند و آرام آرام شعلهی اختلافهای اندک و عمدتاً بیاساس زبانه میکشد و آن سایبان مهر و امید را به کام میکشد.
درونمایهی نظم و نثر فاخر فارسی خیلی میتواند به پیوندهای جاودان کمک کند. پرداختن به این موضوع مهم، البته فرصتی گستردهتر و مجالی دقیقتر میخواهد؛ اما آنچه نباید از آن چشم بپوشیم نوع نگاه جوانان ما به موضوع «زندگی مشترک» است. به قول سهراب سپهری عزیز:
«چشمها را باید شست؛ جور دیگر باید دید.»
http://up6.ir/2dQ6
دربارهی همین نوع نگاه به «زندگی مشترک»، متون شعر و نثر ارزندهای در ادبیات فارسی برجای ماندهاست و من همیشه دوست داشتم از میان آن همه نوشته و سرودههای به یادگار مانده در گسترهی ادبیات فارسی، گزیدهای از نامههای نامدار، سنجیده و پر از پند و اندرز نادر ابراهیمی (نویسندهی معاصر) به همسرش را برای دیگرانی که تا کنون آن را نخواندهاند یا اینکه خواندهاند و مدتی است آن را مرور نکردهاند، معرفی و بازآوری کنم. بهخصوص این نامه از آن منظر خواندنی است که بخواهیم یک تصویر روشنتری از همسری و همسفری داشته باشیم. گفتم! نظم و نثر فارسی چقدر برای زوجهای جوان حرفهای جدی و تازه دارد! زوجهای جوانی که کم نیست اخباری که از جداییها و تلخیهایشان میشنویم... بگذریم... «این زمان بگذار تا وقت دگر»... .
خواستم از نامهی نادر ابراهمی به همسرش بگویم. این نویسندهی فرهیخته، همسرش را نه «همسر» که «همسفر» خطاب میکند و چقدر این جایگزینی «همسفر» به جای «همسر!»... تأملبرانگیز است؛ خوب همسفر است دیگر، ما وقتی با کسی همسفر میشویم سعی میکنیم با مراعات و صبوری و احترام به سلیقه و ذوق همسفر بر زیبایی سفر بیفزاییم. تلخیها و شیرینیهای سفر را باهم تجربه میکنیم تا به آرامش سفر برسیم. بهقول حافظ بزرگ:
ملول از همرهان بودن طریق کاروانی نیست
بکــش دشـواری منـزل بـه یـاد عـهد آسانی
http://up6.ir/2dQ4
زندگی نیز یک مسافرت است. نادر ابراهیمی این سفر را اینگونه شرح میدهد:
همسفر! *
در این راه طولانی ـ که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را. مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رؤیامان یکی. همسفر بودن و هم هدف بودن، هرگز به معنای شبیه بودن و شبیه شدن، دالّ بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.
پس بگذار این طور بگویم:
عزیز من!
زندگی را تفاوت نظرهای ما میسازد و پیش میبرد نه شباهتهایمان، نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری؛ نه تسلیم بودن، مطیع بودن، امر بر شدن و دربست پذیرفتن.
من زمانی گفتهام: «عشق انحلال کامل فردیت است در جمع». حال نمیخواهم این مفهوم را انکار کنم؛ اما اینجا سخن از عشق نیست، سخن از زندگی مشترک است، که خمیرمایهی آن میتواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا ترکیبی از اینها و در هر حال، حتا دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هماند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، قلهی علم کوه، رنگ سرخ، بشقاب سفالی را دوست داشته باشند ـ به یک اندازه هم ـ اگر چنین حالتی پیش بیاید - که البته نمیآید - باید گفت که یا عاشق زاید است یا معشوق. یکی کافی است. عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است ...
عزیز من!
اگر زاویهی دیدمان نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار فرق داشته باشیم. بگذار، در عین وحدت، مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
تو نباید سایهی کمرنگ من باشی، من نباید سایهی کمرنگ تو باشم. این سخنی است که در باب «دوستی» نیز گفتهام. بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطهی مطلقاً واحدی برساند. بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
چه خاصیت که من، با همهی تفردم، نباشم و تو باشی یا به عکس، تو با همهی تفردت نباشی و من باشم؟
این جا سخن از رابطهی عارف با خدای عارف در میان نیست، سخن از ذره ذرهی واقعیتهای جاری زندگی است.
من کامو را بر سارتر ترجیح میدهم، عود را به جملگی سازها. کوه را به دریا، دالی را به پیکاسو. شاملو را حتا به نیما. تو اما ساعدی را دوستتر داری و بالزاک را. پیانو و سنتور را به عود ترجیح میدهی. شاملو را دوست داری، اما هرگز نه به قدر سهراب سپهری. دریا را دوست داری اما نه دریایی را که باید حسرت زده به آن نگریست... بیا دربارهی همهی این ها به گفتوگو بنشینیم! بیا بحث کنیم! بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم! بیا کلنجار برویم!
اما سرانجام، نخواهیم که غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس. مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است. تفاهم، بهتر از تسلیم شدن است.
تا زمانی که تو ساعدی را ترجیح میدهی، و سهراب را، درست تا آن زمان، ساعدی و سهراب مرا به تفکر و شناخت، به زنده بودن و حرکت کردن وادار میکنند. اگر تو، همه من شوی، من و تو سهراب را کشتهایم، و ساعدی را و بسیاری را...
عزیز من!
بیا، حتا، اختلافهای اساسی و اصولیمان را در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد، نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم. من و تو، تو و من، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم بی آن که قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
گمان میکنم این از جمله آخرین حقوقی است که در جهان کنونی برای انسانها باقی مانده است: این حق که در خانهی خود، در اتاق خود و در خلوت خود، در باب بسیاری از مسائل، ازجمله سیاست و آرمانهای سیاسی، اختلافنظر داشته باشند.
عزیز من!
دو نیمه، زمانی بهراستی یکی میشوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» میسازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند، نه آن که عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازهای را پیش نکشند...
پس، بانو! بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم. بیا تصمیم بگیریم که حرکاتمان، رفتارمان، حرف زدنمان و سلیقهیمان کاملاً یکی نشود... و فرصت بدهیم که خردهاختلافها و حتا اختلافهای اساسیمان باقی بماند و هرگز، اختلافنظر را وسیلهی تهاجم قرار ندهیم...
عزیز من! «بیا متفاوت باشیم!»
http://up6.ir/2dQ7
|
behnam5555 |
03-06-2015 08:19 PM |
میمون هایی که «ترسیدن» را یاد گرفتند :
میمون هایی که از مار نمی ترسیدند را در کنار مار ها قرار دادند. در همین حین صداهای بلند و وحشتناکی هم از بلندگو ها پخش کردند. با این کار میمون هایی که از مار ها نمی ترسیدند «یاد گرفتند» که از مار بترسند. نتیجه عجیب تر این آزمایش این بود که حتی میمون های دیگری که هم که از مار ها نمی ترسیدند با دیدن ترس سایر میمون ها آنها هم از مار ها ترسیدند.
نتیجه : ما از بعضی از چیزها می ترسیم چون آنها را با چیز های دیگری در ذهن مان به یکدیگر مرتبط می کنیم. مثلآ یک کودک بعد از شنیدن صدای ترسناک محکم بسته شدن درب در تاریکی از تاریکی خواهد ترسید.
قورباغه هایی که زنده زنده آب پز شدند :
چند قورباغه را در ظرفی پر از آب جوش انداختند، آنها خیلی سریع از آب جوش به بیرون پریدند و خودشان را نجات دادند. وقتی همین قورباغه ها را در ظرف آب سرد قرار دادند و آرام آرام آب را به جوش رساندند همه آنها در آب جوش کشته شدند چون نتوانستند عکس العملی به همان سرعت نشان دهند.
نتیجه :
ما می توانیم تغییرات ناگهانی را بفهمیم و متقابلآ عکس العمل نشان دهیم اما وقتی این تغییرات در دراز مدت انجام می شوند وقتی متوجه می شویم که دیگر خیلی دیر است. یادمان باشد، نه عادت های بد یک شبه وجود کسی را فرا می گیرد و نه کسی یک شبه فرد دیگری می شود، همه چیز پله پله انجام می شود. مهم این است که گرم شدن آب را احساس کنید.
موش های شناگری که غرق شدند :
این بار تعدادی موش های صحرایی که بعضی آنها می توانند 80 ساعت مداوم شنا کنند آماده شدند. محققان قبل از اینکه آنها را در آب بیاندازند با کلک این باور غلط را در موش ها به وجود آوردند که آنها گیر افتاده اند. خیلی از موش ها تنها پس از چند دقیقه بعد از شنا کردن غرق شدند. نه چون نمی توانستند شنا کنند، بلکه چون فکر می کردند گیر کرده اند ناامید شده و دست از شنا کردن برداشتند و غرق شدند.
نتیجه : وقتی همه چیز به آن طور که می خواهیم پیش می رود ما هم با حداکثر توان مان تلاش می کنیم. اما بعد از اینکه سر و کله مشکلات بزرگ و کوچک پیدا می شود ناامید شده و دست از تلاش کردن بر می داریم، با وجود اینکه توان انجام آن را داریم.
سگ هایی که یاد گرفتند تلاش نکنند :
تعدادی سگ در اتاقی قرار گرفتند که زمین آن می توانست شوک الکتریکی خفیفی به سگ ها وارد کند. دکمه ای روی دیوار اتاق بود که با فشرده شدن جریان را قطع می کرد. وقتی شوک وارد شد سگ ها بالا و پایین پریدند تا بالاخره یکی از سگ ها دکمه را زد و جریان قطع شد. سگ ها یاد گرفتند با زدن آن دکمه آن شوک ناخوشایند قطع می شود.
روی نصف گروه اول سگ ها همین آزمایش دوباره تکرار شد اما این بار دراتاق دیگری که دکمه ای الکی داشت و با زدن آن هیچ اتفاقی نمی افتاد و جریان همچنان ادامه داشت. بعد از این مراحل سگ هایی که در اتاق دوم بودند به اتاق اول (با کلید سالم) بازگردانده شدند و آزمایش تکرار شد. این بار هیچ کدام شان حتی سعی نکردند که دکمه را فشار دهند.
نتیجه :
هیچ کس با نامیدی به دنیا نمی آید، بلکه ما بعد از اینکه چند بار شکست می خوریم «شکست خوردن» را یاد می گیریم و حتی به خودمان زحمت تلاش کردن نمی دهیم. اگر به مشکلی برخورده اید، مهم نیست دفعه چندم است که زمین
خورده اید، باز هم بلند شوید و برای حل آن تلاش کنید. ممکن است کلید سالم باشد، فقط فشارش دهید
گلد فیش می نویسد:
تبسم خرجی ندارد ولی چیزهای بسیاری را می آفریند.
تبسم بدون این که دهنده اش را فقیر کند گیرنده اش را ثروتمند می کند.
تبسم یک لحظه بیش پایدار نیست ولی گاهی خاطره اش تا ابد باقی می ماند.
تبسم در خانه خوشبختی ایجاد می کند ودر تجارت حسن نیت زیرا تبسم نشانه دوستی ورفاقت است.
تبسم خستگی را بر طرف وافراد را امیدوار می کند.
تبسم اشعه آفتاب برای افسردگان وبهترین پاد زهر طبیعی است برای ناراحتی.
بنابراین:
تبسم را نه می توان خرید ونه می توان گدایی کرد ونه می توان دزدید
زیرا تبسم برای کسی یک کالای زمینی نیست مگر وقتی که عطا شود و
هیچ کس به اندازه کسی که تبسمی برای دادن ندارد محتاج تبسم نسیت.
پس اگر می خواهید مردم شما را دوست داشته باشند این اصل را
فراموش نکنید:
تبسم را فراموش نکنید که لبخند بی هزینه شما گران بهاترین هدیه
است.
|
behnam5555 |
03-06-2015 08:23 PM |
ارامش
یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.
استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب را به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید : به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند تقریبا 50 گرم.
استاد گفت : من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست .
اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند : هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد میگیرد.
استاد گفت : حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسورانه گفت : دست تان بی حس می شود عضلاتتان به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و از این حرف همه شاگردان خندیدند .
استاد گفت : خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند : نه پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ در عوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند! یکی از آنها گفت : لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت : دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید اشکالی ندارد.
اما اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، اعصابتان به درد خواهند آمد، اگر بیشتر از حد نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید! به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید ،برآیید ..
راههای کسب آرامش
1- جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.
2- افراد آرام دائم به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت برد. هنوز آینده فرا نرسیده است! دیدتان را نسبت به آن عوض کنید
3- حداقل روزی 15 دقیقه را در سکوت کامل بگذرانید و به آنچه که می خواهید در زندگی به دست آورید فکر کنید.
4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.
5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند. زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.
6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنیدو در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.
7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس در محل زندگی و کار خود گیاه نگاه دارید.
8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی داردو پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.
9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخی طبع باشید.
10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی به آن نگاه کنید تا به یاد بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.
11- آرام سخن گفتن باعث می شود ظربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب آرامش بیشتری به شما می دهد.
12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.
15- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شر فشار زمان نجات پیدا کنید.
16- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد واثرات مسافرت پس از برگشت به خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.
17- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.
18- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مثلا به بالای پشت بام بروید و فریاد بکشید
19- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.
20- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید. زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می شود.
|
behnam5555 |
03-06-2015 08:30 PM |
دستگاههای موسیقی ایرانی
بحث دستگاه های ایرانی: شاید اولین چالش در برخورد با کلمه دستگاه،وجه تسمیه ی ان باشد.دستگاه، یعنی محل گذاشتن دست از نظر لغوی و از نظر موسیقیایی، چون محل گذاشتن انگشتان در هر دستگاه از موسیقی ایرانی با دستگاه دیگر تفاوت داشته، به اصطلاح هر بخش از موسیقی ایرانی رو دستگاه یعنی محل های بخصوص گذاشتن دست روی دسته ساز نام گذاری کردند. اگر موسیقی ایران را یک کشور فرض کنیم، دستگاه را به استان، نغمه را شهر و گوشه را به خانه می توان تعبیر کرد. موسیقی ایرانی شامل هفت دستگاه و پنج آواز می باشد
دستگاه ها عبارتند از: 1-شور 2-ماهور 3- سه گاه 4-چهارگاه 5-راست پنجگاه 6-همایون 7-نوا
آوازها عبارتند از: 1-دشتی 2-بیات ترک 3-افشاری 4- بیات اصفهان 5-ابوعطا
حال، اگر بخواهیم بگویم که کدام آواز ها متعلق به کدام دستگاه ها هستند ترتیب به این صورت می باشد:
1- شور : آواز افشاری، بیات ترک، ابوعطا، دشتی
2- همایون: بیات اصفهان
همانطور که می بینید، شور ام المقام یعنی مادر آواز ها هم خوانده شده، چون قسمت عمده ای از موسیقی ایرانی در دستگاه شور نمود پیدا می کند و به عکس، دستگاه نوا مهجور ترین دستگاه ایرانی هست،
اگر بخواهیم در یک جمله دستگاه را تعریف کنیم، دستگاه یعنی حال و هوا. این دقیقاً اولین چیزی است که از شنیدن هر دستگاه به ذهن انسان متبادر می شود. در اکثر کتب موسیقی یا رساله ها و مقالات، تعاریف دستگاه کمی گنگ هستند. اما در کل بدیهی است که احساسی که شنونده از هر دستگاه پیدا می کند کاملاً با دستگاه دیگر فرق دارد
تا اینجا بیشتر به مفاهیم پرداختیم، اما حالا از حال و هوا می خواهیم حرف بزنیم. مختصر و مفید:
1- شور: حزن و اندوه عاشقانه از نوع جانسوز.آتشی ز کاروان جدا مانده، استاد علی تجویدی و "خلوت گزیده" اثر استاد شجریان و زنده یاد استاد پایور و"مژده بهار" اثر زنده یاد ایرج بسطامی و استاد مشکاتیان
2- ماهور: شادی و فرح فراوان . مرغ سحر
3- همایون: غمی شکایت گونه.تو ای پری کجایی، همایون خرم یا کیه کیه در می زنه از بانو پوران
4- نوا: عرفان و سیر و سلوک عارفانه . اثر جاودان نینوا، از حسین علیزاده (ارکستر خانواده ویولن و نی)
5- سه گاه: سوز و غم الهی و عارفانه . رسوای زمانه از الهه
6- چهارگاه: شادی متعادل و هدفمند، حس سلحشوری . بادا بادا مبارک بادا...
7- راست پنجگاه: تقریباهمان ماهور.اجرای محمد رضا لطفی، شجریان و ناصر فرهنگفر در جشن هنر شیراز
8- بیات ترک. اذان جاودان موذن زاده اردبیلی در گوشه ی روح الارواح
9- بیات اصفهان . یک غم نوستالژیک، غم غربت، غم عشق و ناز معشوق، دلم می خواد به اصفهان برگردم، معین یا می زنم فریاد هر چه باداباد از هایده یا بوی جوی مولیان از بنان و مرضیه با آهنگسازی استاد بدیعی
10- ابوعطا. اشکم دونه دونه از بانو پوران
11- افشاری .(مثنوی شجریان برای دم افطار)
12- دشتی . محزون ترین نغمه های ایرانی در این آواز هستند.
- شور:
دستگاه شور : شور عجیبی دارد ! ساده و صمیمی و بی تکلف است . اغلب اولین دستگاهی ست که می آموزند ، از این روی بسیار خاطره انگیز است . شور ؛ ابتدای راه هست و آغاز دلدادگی ! تقلا و تلاشی است برای در کنار یار بودن . از غم و اندوه و نفرت گرفته تا شادی و عشق و سرور را در خود جای داده . آری ، شور سرشار از پارادوکس ها و چند گانگی هاست ! و چون نام شورانگیزش عالی ترین و ژرف ترین احساسات و عواطف را بیان می کند و هرگز خود را در حصار یک حس و کلام نمی بیند . و چون تازه دلدادگان ، در مناظرات و سوال و جواب ها ، شیدایی و شیوایی خود را دارد که شاید یکی از برجسته ترین ویژگی هایش باشد
اغلب نغمات طوایف و ایلات و عشایر در زمینه این دستگاه است. آواز شور از جذبه و لطف خاصی برخوردار است که بسیار شاعرانه و دلفریب است. آواز شور ریشه عمیقی در فرهنگ ایرانی دارد که بیانگر تصوف و عرفان ایرانی است.
- آواز یا نغمه ابوعطا: ابوعطا آوازی است که بین عامه مردم رواج فراوان دارد و از لطافت و زیبایی خاصی برخوردار است.
- آواز یا نغمه بیات ترک:
این آواز حالت یکنواختی دارد. آواز بیات ترک علیرغم نامش صددرصد ایرانی است; بیات ترک را پیش از این بیات زند می خوانده اند.
آواز یا نغمه افشاری:
افشاری، آواز متاثر کننده و دردناک است که سخن از درد و اندوه درونی دارد.
آواز یا نغمه دشتی:
دشتی از زیباترین متعلقات مقام شور به حساب می آید که آن را آواز چوپانی نامیده اند. این آواز با آن که غم انگیز و دردناک است; درعین حال بسیار لطیف و ظریف است. احتمالا اصل این نوع آواز متعلق به چوپان ناحیه دشتستان واقع در استان فارس می باشد. امروزه این آواز وسعت بیشتری یافته و در شمال ایران با تغییر شکل مختصری به نغمه گیلکی تغییر یافته است. این آواز بین مردم گیلان رواج فراوانی دارد.
2- همایون:
همایون آوازی است باشکوه و مجلل، آرام و درعین حال بسیار زیبا و دلفریب. برطبق قول مرحوم روح الله خالقی: «همایون ناصحی است مشفق و مهربان که با کمال شرم و آزرم با مستمعین خود مکالمه و درددل می کند و با بیانی شیوا چنان نصیحت می کند و پند می دهد که هیچ سخنران را این مهارت و استادی نیست شناسند.
- بیات اصفهان: آواز بیات اصفهان از آوازهای قدیم ایرانی است. آوازی جذاب و گیرا است که ریتمی بین شادی و غم دارد.
3- ماهور:
ماهور طبیعی ترین گام و اساس موسیقی فرنگی است. ماهور آوازی است با وقار و ابهت و شوکت خاصی به شنونده القا می کند و آهنگ ساز برای بیان شجاعت ها و دلیری از این آواز استفاده می کند. ماهور چون قرین موسیقی فرنگی است، بین جوانان جایگاه خاصی دارد. اما در مجموع آواز ماهور طرب انگیز و شاد می باشد.
4- چهارگاه:
سه گاه و چهارگاه با یکدیگر پیوستگی خاصی دارند. چهارگاه از نظر علمی مهمترین مقام موسیقی ایرانی است. این آواز نماینده جامع و کاملی از تمام حالات و صفات موسیقی ایرانی است. بطوری که تمام صفات عالی و ممتاز گام های ایرانی را می توان در چهارگاه به طور یکجا پیدا کرد.
5- سه گاه:
سه گاه از نغمه های قدیم ایران بوده و نام آن در کتاب های تاریخ موسیقی ایرانی نیز آمده است. آواز سه گاه ریشه کاملا ایرانی دارد. البته سه گاه درمیان ترک ها استعمال زیادی دارد و آنها درخواندن این آواز مهارت زیادی دارند. اما فارسی زبان ها آن را طور دیگری می خوانند. در هردو، آواز باحزن و اندوه و با تاثیر و تالم بسیار همراه است.
6- راست پنجگاه:
این دستگاه در بین دستگاه ها از همه کمتر اجرا می شود. بعضی موسیقیدان ها معتقدند که این دستگاه به قصد تعلیم بنا شده است. راست پنج گاه ترکیبی است از سایر مقام ها و در این آواز می توان به تمام مقام های ایرانی وارد شد. از این رو می توان تمام احساساتی که در دستگاه های موسیقی ایرانی است را با راست پنج گاه ایجاد نمود. راست پنج گاه آواز کاملی است; زیرا دارای تمام حالات و صفات آوازهای دیگر نیز هست.
7- نوا:
نوا از دیگر دستگاه های هفت گانه موسیقی ایرانی است که آوازی است درحد اعتدال و آهنگی ملایم و متوسط دارد، نه زیاد شاد و نه زیاد حزن انگیز. نوا را آواز خوب گفته اند و معمولا درآخر مجلس می نواختند. معمولا اشعار عارفانه مثل اشعار حافظ را برای نوا انتخاب می کنند زیرا تاثیر بسیار زیادی در شنونده ایجاد می کند.
|
اکنون ساعت 08:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)