عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم ر |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود // د |
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد س |
سحر با باد ميگفتم حديث آرزو مندي |
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند ا |
الا يا ايها الساقي ادركسن وناولها |
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی // ی |
يكي درد و يكي درمون پسندد |
حرف یادت رفت
دانی که چیست حاصل انجام عاشقی جانانه را ببینی و جان را فدا کنی ب |
بدان اميــد كه قصري بنا كني روزي
به تيشه كلبه آباد خويش مكن ويران // هر چی خودت دوست داری |
اکنون ساعت 04:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)