آن شد اکنون که ز ابنای عوام انديشم
محتسب نيز در اين عيش نهانی دانست |
ساقي بيار باده و با محتسب بگو
انکار ما مکن که چنين جام جم نداشت |
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزيز خود به نوا میفرستمت |
اي هدهد صبا به سبا ميفرستمت
بنگر که از کجا به کجا ميفرستمت |
تنت بناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت تست به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد |
تنت را ديد گل گويي که در باغ
چو مستان جامه را بدريد بر تن من از دست غمت مشکل برم جان ولي دل را تو آسان بردي از من |
نه من بر آن گل عارض غزل سرايم و بس
كه عندليب تو از هر طرف هزارانند تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من پياده ميروم و همرهان سوارانند |
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست که شنيدي که در اين بزم دمي خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست |
ماه خورشيد نمايش ز پس پرده زلف
آفتابيست که در پيش سحابي دارد چشم من کرد به هر گوشه روان سيل سرشک تا سهي سرو تو را تازهتر آبي دارد |
اکنون ساعت 05:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)