یکی دل داشتم پر خون شد آن هم از کفم بیرون
کجا افتاد آن مجنون، درین دوران؟ نمیدانم |
در رخ ساقی مجنون تر از او به سان لیلی دیوانه شدم کافیست (خودم) |
ترسابچهای ناگه قصد دل و جانم کرد
سودای سر زلفش رسوای جهانم کرد زو هر که نشان دارد دل بر سر جان دارد ترسابچه آن دارد دیوانه از آنم کرد |
سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
همچنان قصه سودای تو را پایان نیست |
من کیم یک شبنم از دریای بیپایان تو
گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست |
یک قطره آب بود و با دریا شد
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد |
در همه جاي اين زمين هم نفسم كسي نبود
زمين ديار غربت است از اين ديار خسته ام |
من عمر این زمینم آغاز برگ و برکه در گردش نگاهی از تو به تو رسیدن |
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم |
ساقیا جام میم ده که نگارنده ی غیب نیست معلوم که در گردش پرگار چه کرد امیدوارم درست نوشته باشم. |
اکنون ساعت 01:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)