چو عاشق مي شدم گفتم كه بردم گوهر مقصود
ندانستم كه اين دريا چه موج خون فشان دارد // ف |
فرو رفت از غم عشقت دمم دم می دهی تا کی
دمار از من برآوردی نمی گویی بر آوردم د |
دي گفت طبيب از سر حسرت چو مرا ديد
هيهات كه رنج تو ز قانون شفا رفت //ه |
هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم
ز رهروان سفر کرده عذر خواهت بس ت |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما ب |
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا س |
سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام
طبع لطیف آدمی با همه سر نمی کند // ش |
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد ل |
لاله ساغر گیر ونرگس مست وبر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم ز |
ز رقيب ديو سيرت به خداي خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را // م |
اکنون ساعت 01:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)