-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
11-15-2010 06:48 PM |
عشق چیست ؟؟؟ :::
به کودکی گفتند :عشق چیست؟
گفت : بازی
به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟
گفت : رفیق بازی
به جوانی گفتند : عشق چیست؟
گفت : پول و ثروت
به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟
گفت :عمر
به عاشقی گفتند : عشق چیست؟
چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست
به گل گفتم: عشق چیست؟
گفت : از من خوشبو تره
به پروانه گفتم: عشق چیست؟
گفت :از من زیبا تره
به شب گفتم عشق چیست؟
گفت: از من سوزنده تره
به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟؟
گفت نگاهی بیش نیستم
اگر از شما بپرسندعشق چیست ؟
شما چه میگویید؟؟؟
|
ابریشم |
11-15-2010 06:48 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق مادون فکر ممنوع
بر خلاف تصور خیلی ها كه فكر می كنند عشق یكباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست كه عشق ممكن است یك لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می كند كه در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور كافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت كشی كنیم و به آن كود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.
چگونه عشق به مرور كمرنگ می شود یا از بین میرود؟
ما عاشق ایده آلها و كمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب كنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی كه این تصویر ذهنی را منطبق با یك دختر یا یك پسر در اطراف خود میكنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به او آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینكه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شكل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینكه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس . یعنی عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردار است ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم.
عشق وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود.
پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می كند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فكری اوست. اینگونه می شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی كه ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره كرد.
عدم انعطاف پذیری:
عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی كه در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم. و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مكرراً انتقاد كنیم یا از آن بدتر ، اهانت كرده یا مسخره بگیریم.
|
ابریشم |
11-15-2010 06:49 PM |
عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینكه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد
كمال گرایی افراطی:
http://img.tebyan.net/big/1388/02/87...4620913392.jpg
از آنجا كه ما در ناخودآگاه ،عاشق « خوبی مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی كرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان می دهد و دچار مشكل می سازد. او هرگز نمیتواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده كند. او هم یك انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است كه نقاط ضعف زیادی نیز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت های زندگی:
مهارتهای ارتباطی زندگی را كسب نكرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ایم ،نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناكارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود.توجه كافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یكدیگر نداریم . نمی توانیم یكدیگر را قانع كنیم. مشكلات را با دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می كنیم
عشق عمیق تر از آنست كه لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است
مشكلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:
توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. كه بر آورده شدنی نیست .مثلا یك نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نكته سنجی می كند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معیارهایی كه تعیین می كند؛ حبس می كند .
لذت طلبی و خودكامگی:
زن و شوهر هر كدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یكدیگر را فهم نمی كنند.
از آفت های عشق این است که به نام عشق و دوست داشتن وی را كنترل كرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می كنیم.
آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛ «هوس » و « عشق » است. هوس میلی شدید برای پاسخ آنی به یك نیاز جسمانی و روانی است كه به خود رنگ رمانتیك می گیرد و یك استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد لیكن عشق ، دوام دارد و مهارتهای زوجین به رشد آن كمك می كند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می كنند و بیشتر از آنكه احساسی باشد ، متشكل از احساس و منطق است.
عشق سنگین و به تدریج می آید ، با زحمت و تلاش می ماند و هرگز نمی رود.
|
ابریشم |
11-18-2010 06:19 PM |
یکمين بار که عاشق شد، قلبش کبوتر بود و تن اش از گل سرخ. اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد. و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند. پس کبوترش را پراند و گل سرخ اش را پرپر کرد.
دوم بار که عاشق شد، قلبش آهو بود و تن اش از ترمه و ترنم. اما عشق، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند، پس آهویش را درید و تن اش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم.
*
سوم بار که عاشق شد، قلبش عقاب بود و تن اش از تنه سرو. اما عشق، آن آسمان است که عقابان را می بلعد و آن مرگ است که تن هر سروی را تابوت می کند.
پس عقابش در آسمان گم شد و تن اش تابوتی روان بر رود عشق.
*
و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار.
هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش و خون و تن اش از سنگ و غیرت و استخوان.
و عشق آمد در هیئت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید، آنچنانکه قلبش از جا کنده شد.
سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف، خداوند. پس قلبت را بیاموز که
عشق کار نازکان نرم نیست / عشق کار پهلوان است، ای پسر
*
آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت. و آن روز، روز نخست عاشقی بود
|
ابریشم |
11-27-2010 06:16 PM |
تفاوت عشق و دوست داشتن از دیدگاه دکتر علی شریعتی
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می گیرد.
عشق در غالب دل ها ، در شکل ها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است ،اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روح ها بر خلاف غریزه هاهر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد می توان گفت :
که به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست .
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد ،
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست .
عشق ، در هر رنگی و سطحی ، با زیبایی محسوس ، در نهان یا آشکار رابطه دارد . چنانچه شوپنهاور می گوید:
شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید ، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه کنید .
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را بگونه ای دیگر می بیند .
عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .
عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است . اگر دوری بطول انجامد ضعیف می شود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد . و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار وپرهیززنده و نیرومند می ماند،
اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است ، دنیایش دنیای دیگری است .
عشق جوششی یکجانبه است . به معشوق نمی اندیشد که کیست یک خود جوششی ذاتی است ، و از ین رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب بسختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه ، میان دو بیگانه نا همانند ، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو رو شنایی آن ، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجا است که گاه ، پس جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند ، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و نا آشنا یی پس از عشق درد کوچکی نیست .
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و ازین رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید ، و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند ، و پس از آشنا شدن است که خودمانی می شوند .
دو روح ، نه دو نفر ، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی ها احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان ، خودبخود ،دو همسفر به چشم می بینند که به پهندشت بی کرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک و صمیمی ایمان در برابرشان باز می شود و نسیمی نرم و لطیف همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن ، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه می آورد .
دوست داشتن هر لحظه پیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمین های دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستانهای دیگر را بهمراه دارد و خود را ، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه ، بر سر و روی این دو میزند .
عشق ، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست .
اما دوست داشتن ، در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد
|
ابریشم |
11-27-2010 06:17 PM |
تفاوت عشق و دوست داشتن
عشق يک جوشش کور است و پيوندي از سر نابينايي،
دوست داشتن پيوندي خودآگاه واز روي بصيرت روشن و زلال .
عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد وهرچه از غريزه سر زند بي ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع مي کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج ميگيرد .
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر ميرودو فهميدن و انديشيدن را از زمين ميکند و باخود به قله ي بلند اشراق ميبرد.
عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست،و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر ميگذارد
دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي ميکند.
عشق طوفاني ومتلاطم است، دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.
عشق جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني "فهميدن و انديشيدن نيست،
عشق زيبايي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند،
دوست داشتن زيبايي هاي دلخواه را در دوست مي بيند و مي يابد.
عشق يک فريب بزرگ و قوي است ، دوست داشتن يک صداقت راستين
و صميمي، بي انتها و مطلق.
عشق در دريا غرق شدن است،
دوست داشتن در دريا شنا کردن.
عشق بينايي را ميگيرد،
دوست داشتن بينايي ميدهد.
عشق خشن است و شديد و ناپايدار،
دوست داشتن لطيف است و نرم و پايدار.
عشق همواره با شک آلوده است...
|
ابریشم |
11-30-2010 06:12 PM |
- .راز عشق در احترام متقابل است. احساسات متغیرند اما احترام دو نفر ثابت می ماند. اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است با احترام به نظریاتش گوش کن، احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.
- .راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید. عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است.
- .راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کنی و نگذاری جویبار محبت از کمی باران بخشکد.
- .راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق یعنی تفکر را از یاد نبری. آیا یک رابطه دراز مدت مهمتر از اختلافات کوچک و زودگذر نیست.
- .راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی، هرگز با فرض اینکه خودش این چیزها را می داند از تحسین غافل نشو مشکلی پیش نخواهد آمداگر بارها با خلوص نیت بگویی دوستت دارم. گرچه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است اما کلمات تازه و جوان خواهند ماند.
- .راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی زیرا چشم ها پنجره های روح هستند، اگر در هنگام صحبت کردن از نگاه کردن استفاده کنی مثل آن است که پنجره ها را با پرده ی زیبایی بیارایی و به خانه گرمی و جذابیت ببخشی.
- .راز عشق در این است که وقتی پیشنهادی به ذهنت می رسد برای نیاز خود به آن فکر نکنی بلکه به علاقه دیگری هم به شنیدن آن فکر کنی. اگر لازم بود حتی ماهها صبر کن تا آمادگی شنیدن آنچه را که می خواهی بگویی پیدا کند.
- .راز عشق در این است که هیچ کدام خود را معلم دیگری ندانید. به عبارت دیگر از اینکه میتوانید از یکدیگر یاد بگیرید سپاسگذار باشید.
- .راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه بر قرار کنید.
- .راز عشق در این است که به عشق بیشتر از یکدیگر احترام بگذارید. زیرا عشق هدیه ای از طرف خداوند است.
- .راز عشق در این است که هنگام سوء تفاهم فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چگونه ناراحتت کرده است.
- .راز عشق در این است که از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید.ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن که شما را به یکدیگر نزدیکتر میکند نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد.
- .راز عشق در این است که باور ها آرمان ها و اهدافتان را با یکدیگر در میان بگذارید.
|
ابریشم |
12-21-2010 07:23 PM |
واقعا چرا مردها عاشق زنها میشوند؟!
دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز میکنند چیست؟ در اینجا فهرستی از اظهار نظرها عنوان میشود.
http://salijoon.ws/mail/890930/z-1.jpg
ما مردها زنها را دوست داریم چون:
*چون همیشه احساس میکنند جوانند، حتی وقتی پیر میشوند.
*چون هر وقت کودکی را میبینند لبخند میزنند.
*چون وقتی مسیر مستقیمیرا طی میکنند همیشه مستقیما” روبرو را نگاه میکنند و هرگز به طرف ما مردان که با لبخند راه را برایشان باز کرده ایم برنمیگردند تا تشکر کنند.
*چون در همسرداری به گونه ای رفتار میکنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد
*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار میگیرند و هرگز برای کاری که انجام میدهند توقع تشکر ندارند.
*چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق میافتد را جدی میگیرند.
*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمیروند.
*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل میکنند شکایتی نمیکنند. حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالنهای ورزشی
*چون آنها ترجیح میدهند سالاد بخورند.
*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند در حالیکه ما عاشق نوشیدنیهای مخرب هستیم.
*چون آنها با همان دقت و ظرافتی که میکل آنژ تابلوی Sistine Chapel را کشیده است، به زیبا ساختن خود دقت میکنند.
*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛ روش هایی که ما هرگز درک نمیکنیم و همین ما را دیوانه میکند.
*چون دقیقا” وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند، با ترحم به ما میگویند: ” دوستت دارم” ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم.
*چون وقتی میخواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح میدهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمیدهند.
*چون گاهی از چیزهایی شکایت میکنند که ما هم آن را احساس میکنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی، به این ترتیب ما میفهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند!
*چون داستانهای عاشقانه مینویسند.
*چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگو نه میتوانند با دیگران سر صحبت را باز کنند، تلف نمیکنند .
*چون در حالیکه ارتش ما به کشورهای دیگر حمله میکند، آنها هم محکم و بی منطق میجنگند و سعی میکنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند.
*چون وقتی به آهنگ Rolling Stones با صدای Angie گوش میدهند، چشمهایشان از حدقه بیرون میزند.
*چون آنها میتوانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند، درحالیکه مردها هرگز جرئت نمیکنند دامن بپوشند و بروند سر کار.
*چون همیشه میتوانند یک ایراد بزرگ از زنی که ما گفته ایم زیبا است بگیرند و به ما بقبولانند که بی سلیقه هستیم و اشتباه میکنیم.
*چون ما از آنها متولد شدهایم و به سوی آنها نیز باز میگردیم.
*و پائولو میگوید: ما عاشق آنها هستیم چون زن هستند…..به همین سادگی.
و یکی دیگر از نظرات خوانندههای ما که بسیار زیبا گفته است :
زندگی و افکار ما همیشه حول محور آنها میچرخد، تفکر و روح لطیف آنها، ما را با قدرت به دنیایی دیگر میکشاند که ما هرگز به آن راه نداریم. خندهی آنها و دیدن اشک شادی یا غم آنها، روح ما را نوازش میکند. زنها، از نظر مردها اعجاب انگیز ترین موجودات خلقت هستند و همیشه هم خواهند بود.
|
ابریشم |
12-21-2010 07:24 PM |
بستن راه های خروجی عشق
http://img.tebyan.net/big/1388/05/17...6010676164.jpg
عشق مایه ی حیات و نیرومندترین نیرو در زندگی است که به نوعی در تمامی موجودات هستی وجود دارد.در عین حالی که عشق اختیاری نیست اما مفهمی عام دارد که شامل عشق به وطن، عشق پدر و مادر به فرزند، عشق به همسر و غیره می شود. وجه اشتراک تمام عشق ها این است که خوشبختی عاشق با خوشبختی محبوب گره می خورد. هر وقت خوشبختی ما تحت تاثیر خوشبختی دیگری قرار بگیرد و یا هر اتفاق خوب و بدی که برای دیگری پیش بیاید تا حدی ما را هم تحت تاثیر قرار هد باید دانست که بین ما و «او» عشق وجود دارد. عشق درونی ترین نیروی برانگیزاننده است که ریشه ی الهی و معنوی دارد.
ملاصدرا معتقد است عشق امری اتفاقی، کمیاب، گزاف و مصنوعی نیست بلکه امری راسخ ، شایع و رایج است، پس عشق از سوی خدا و دارای برکات است، بایستی قدر و منزلتش را شناخت و حرمت آن را نگاه داشت و آن را به آلودگی ها نیالود.
نردبام عشق:
سقراط برای عشق مراتبی قائل است که به آن «نردبام عشق» گویند.
عشق به جمال: نازل ترین مرتبه ی عشق است. همانند عشق به یک فرد خاص به خاطر زیبایی های ظاهری او، اما چون زیبایی های ظاهری ناپایدار است، این نوع عشق ها نیز پایدار نمی ماند.
عشق به کمال: عشق به زیبایی های باطنی، یعنی فضائل و مکارم اخلاقی و عقلی است. این فضائل البته از زیبایی های ظاهری پایدارتر است اما آن ها هم دیر یا زود رنگ نیستی می پذیرند.
عشق حقیقی: عشق به زیبایی یا «خیر مطلق» است عالی ترین مرتبه ی عشق است.این نگرش و تلقی سقراطی را ما در فرهنگ دینی مان عشق الهی می گوئیم.
اما خواستگاه عشق واقعی خانواده است. بین همسران و بین والدین و فرزندان.عشقی همراه با درک متقابل و همچنین گذشت در مواقع لازم . فرزندان عشق واقعی را در چنین کانونی می آموزند و شکوفا می شوند....
عشق همانند بذری است که با ازدواج کاشته می شود، اگر بعد از ازدواج مراقبت از آن فراموش شود در دل زمین از بین می رود و شکوفا نمی شود. باید سعی کنیم عشق را همیشه سبز و شاداب در زندگی حفظ نماییم.
انسان، عشق، خانواده:
اگر امروز با افزایش آمار طلاق و خودکشی مواجه ایم باید بدانیم که طلاق نشانه ی عدم تفاهم و آن نیز نشانه عدم عشق است.خودکشی هم نشانه عدم وجود عشق و امید در زندگی است. عشق موجب درک بهتر موقعیت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر و مایه ی تحکیم خانواده می باشد. والد عاشق ابتدا باید خودش را سپس همسر و بعد فرزندانش را دوست بدارد.
محور عشق در خانواده عشق همسران نسبت به یکدیگر است که در بدو زندگی مشترک وجود داشته است. چون همه ی ازدواج ها با عشق شروع می شود ولی در بعضی خانواده ها به دلیل عدم توجه، به مرور زمان کم رنگ می شود و به جایی می رسد که بسیاری از آن ها هنگام مراجعه به «مشاور خانواده» می گویند: «به خاطر فرزندان زندگی را تحمل می کنیم.»
والد عاشق ابتدا باید خودش را سپس همسر و بعد فرزندانش را دوست بدارد.
|
ابریشم |
12-21-2010 07:25 PM |
بعضی از تکنیک های احیای عشق:
1- تجدید خاطره ی روزهای خوش: یقیناً هر زوجی حتی آن هایی هم که به طلاق و جدایی فکر می کنند روزهای خوش و با معنایی را با هم داشته اند که اینک به دست فراموش سپرده اند. توصیه می شود خاطره آن روزهای خوش را تجدید نمایند. برای مثال سالگرد ازدواج ،سالگرد تولد فرزندان و یا رفتن به محل و موقعیت هایی که در دوران نامزدی و یا دیگر دوران زندگی از آن ها خاطره ی خوشی در ذهن دارند.
2- روزهای مراقبت و توجه: خوب است همسران حتی بعد از تولد فرزندان در طول سال، روزهایی را صرفاً به خود و با هم بودن خود اختصاص دهند که فارغ از خانه و دیگر اعضای خانواده باشند؛ مثلا مسافرت کوتاه مدتی را برای خود تدارک ببینند، یقیناً بر ارتباط عاطفی و عاشقانه ی آن ها و خانواده خواهد افزود.
3- بستن راه های خروج عشق: همسران به ویژه مردان آگاه باشند که مبادا کارها و رفتارهای ناخواسته ی آن ها موجب فرار عشق از خانه و خانواده شود. مثلاً با نیاوردن کارهای اداری به خانه، بیرون نرفتن با رفقا در روزهای تعطیل، عدم تماشای مدام تلویزیون در خانه، پرهیز از تماس های تلفنی کاری مکرر در خانه می توان راه های خروج عشق را بست.
http://img.tebyan.net/big/1388/05/11...3180211168.jpg
4- هدیه های غیرمنتظره: پیشنهاده می شود همسران همواره یک لیست تعجب از همدیگر تهیه و همراه داشته باشند، به تعبیری چه کارهایی اگر از آن ها سر بزند موجب تعجب و ایجاد احساس خوشایند در همسرشان می شود. بعد به مرور و در مناسبت های مختلف و با توجه به آن لیست تعجب، هدیه های غیرمنتظره را برای آن ها فراهم و اجرا نمایند.
نیازی به تشریفات نیست اما باید خلاق بود.
فرزندان را از کودکی به نحوی آموزش دهیم که ضمن برخورداری از آرمان های مطلوب ، « واقع گرا » هم باشند تا از دوره ی رؤیایی اول ازدواج به خوبی لذت ببرند و هم در دوره های بعدی با حس مسئولیت پذیری از عهده های مشکلات به خوبی برآیند.
|
اکنون ساعت 05:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)