پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   ادبیات طنز (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=54)
-   -   داستان طنز، ماجراهای طنز، مقالات طنز، داستانهای طنز، مطالب طنز، طنزنوشته (http://p30city.net/showthread.php?t=3055)

مهدی 09-22-2010 08:09 PM

مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد.
زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد!
مرد قمار را کشف کرد و کارت‌های بازی را اختراع کرد.
زن کارت‌های بازی را کشف کرد و جادوگری اختراع شد!
مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد.
زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی را اختراع کرد!
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد.
زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد.
زن پول را کشف کرد و «خرید کردن» اختراع شد!
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد.
ولی زن همچنان مشغول خرید بود!:d

مهدی 09-22-2010 08:18 PM

خر کیف یعنی.......
 
خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن :” نه اینجا نیست… اینا بچه های کارشناسی ارشدن “

خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!

خر کیف یعنی اینکه یه لپ تاپ می گیری دستت اما ۲ قرون سواد نداری بهت بگن آقای مهندس!

خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی
می خواد پیاده شه بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر!

خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!

خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!

خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو
اینترنت بچرخی!

خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی شده!

خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!

خر کیف یعنی توی یک مجلس بزرگ همه چشمشون دنبال مدل لباست باشه!

خر کیف یعنی دانشجو نباشی ولی از سایت دانشگاه، مفتکی استفاده کنی!

خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت (مثل شماره تلفن و یا حتی گوشی طرف!)

خر کیف یعنی یه جا با یه نفر همصحبت شی و رمانتیک بگه: “از قیافه تون معلومه که دانشجویین!”

خر کیف یعنی بین کلاس ۱۲ تا ۲ و کلاس ۲ تا ۴ خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی
و بری باهاش ناهار بخوری!

خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!

خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون
بیشتر شه!

خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده!

خر کیف یعنی وقتی مهمونای شهرستانیتون می رن بچه شون قشنگترین عروسکشو
جا بذاره!


جمیله 09-22-2010 10:41 PM

صدای کنکور

اهل ایرانم
روزگارم خوب است!!!
عمده درسی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن وقتی
معلمی دارم بهتر از برگ کتاب
و کنکوری که در این نزدیکی ست ( )
لای این کتاب ها ، پای آن گاج سفید...

من دانش آموزم
قبله ام یک پروتون
جانمازم هسته ، مهرم حد
جبر، سجاده ی من
من وضو با نوسان آونگ ها می گیرم
در افکارم جریان دارد شریف ، جریان دارد امیر کبیر (/دانشگاه تهران/شهید بهشتی/علم و صنعت/...)
درصدها از سایت کانون پیداست... (/سنجش/گاج/گزینه 2/...)
همه تست های فیزیکم متبلور شده است
من تستم را وقتی می زنم
که پشتیبان، زمانش را گرفته باشد با نقصان
من تستم را پی فریادهای معلم می زنم
پی تکنیک x -

اهل ایرانم
پیشه ام تست کاریست
گاه گاهی سوالی می سازم با عشق، می پرسم ز شما
تا به نیشخند نکته ای که در آن پنهان است ،
ذهن فعال شما تازه شود!!!
چه خیالی؛ چه خیالی،... می دانم
تست من بی جان است
خوب می دانم، نکته ی تست من تکراریست...

من نمی دانم
که چرا می گویند،کاربرد آسان است ، شیمی زیباست
و چرا در کیف هیچ کسی معارف نیست
پیوند مقدس چه کم از پرتو uv دارد؟ ( )
کیف ها را باید شست جور دیگر باید پر کرد!
کار ما نیست شناسایی "راز" کنکور
کار ما شاید این است
که میان الکترود و فوتون
پی آواز انتگرال بدویم

SonBol 09-23-2010 02:11 PM


کنکور آزمایشی-فرمایشی فرهنگ
1 - وزیر ارشاد: "مشکل بیکاری سینمایی‌ها با ... حل می‌شود."
الف. دادن وام برای خرید یک ماشین و مسافرکشی
ب. حل کردن جدول
ج. سرکار گذاشتن آنها برای گرفتن مدرک و دواندن آنها برای گرفتن مجوزهای مختلف
د. جشنواره‌های مختلف

2- علی دارابی معاون سیمای سازمان صدا و سیما: "... در دستور کار سیما قرار دارد."
الف. پخش زنده ی لیگ دسته هشتم بورکینافاسو(!)
ب. صرفه جویی در مصرف آب!
ج. پخش شونصدمین بار "هشدار برای کبری 11" از شبکه های استانی
د. ساخت طنزهای شبانه

3 - جهانگیر الماسی: "هر کسی که پول داشته باشد ... می‌شود."
الف. داماد(!)
ب. بساز و بفروش
ج. دماغش را عمل می کند و بازیگر
د. تهیه کننده

4 - "علی سرتیپی" سخنگوی شورای صنفی اکران گفت: " ... نیاز دارد."
الف. سینماهای ما به صندلی های بیشتری برای جا دادن سیل عظیم مشتاقان تماشای فیلم های سینمایی
ب. سینماهای ما به چند بازیگر زن دماغ عملی و چند بازیگر مرد ابرو برداشته ی دیگر هم
ج. سینمای کودک و نوجوان به کلاه قرمزی و پسرخاله
د. سینمای کودک و نوجوان به فیلم‌های جذاب

5 - خبرگزاری مهر در 24 شهریور نوشت:"روابط عمومی شبکه دو پاسخگو نیست."، فکر می کنید بعد از یکی دو ساعت مدیر روابط عمومی شبکه دلیل پاسخگو نبودن تلفن ها و ایمیل خبرنگاران این شبکه را چه چیزی دانست؟!
الف. اینجا که 118 نیست! هر کی سئوال داره زنگ بزنه اونجا!
ب. سخت بودن سئوالات مطرح شده توسط خبرنگاران
ج. جابجایی زمان(!)
د. جابجایی مکان

6 - تاکید مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر ... .
الف. تولید عروسک های "باربی" و "مرد عنکبوتی" در کشور(!)
ب. تولید عروسک های دارا و سارا در چین برای ارزان تر در آمدن قیمت تمام شده و توانایی خرید این عروسک ها توسط اقشار آسیب پذیر!
ج. انجام تحقیقات در مورد نسبت دارا و سارا با یکدیگر!
د. تولید عروسک‌های دارا و سارا در کشور

7 - کارگردان مجموعه "جراحت" با اشاره به این که ساخت این سریال از مهر ماه سال گذشته آغاز شده است، تاکید کرد که همین امر سبب شد ... .
الف. وقت کافی داشته باشیم و تا می توانیم به فیلمنامه سریال مربوطه ناخنک زده و آنرا دچار "جراحت" های بیشتری کنیم!
ب. حقوق بیشتری از سازمان بگیریم!
ج. بهتر به سریال آب ببندیم!
د. مجموعه کار بهتر از آب درآید.

8 - نظر شما در مورد این خبر چیست؟! "اخیراً یک شرکت هرمی در شهر اصفهان در قالب خرید و فروش کتاب فعالیت می نماید."
الف. دم خلاف کارهای امروزی گرم که کار فرهنگی می کنن!!
ب. مگه شرکت هرمی هنوزم وجود داره؟!
ج. حتما کتاب هایی که ارائه می دادن اینا بودن: "چگونه سه سوته میلیاردر شویم؟!" و یا "چگونه سرمان را گول بمالنند و خودمان متوجه نشویم!"
د. اینکه هنوزم تعدادی از مردم با این همه اخبار و اطلاع رسانی هایی که بهشون داده شده دنبال سرمایه گذاری توی شبکه های هرمی می رن خودش یه طنز تلخ و دردناکه!

9 - "معاونت سیما از سازندگان سریال های ماه رمضان قدردانی کرد"؛ به نظر شما چرا؟!
الف. چون در تولید برنامه هایشان به جای "آب معدنی" از آب لوله کشی استفاده کردند و بدین ترتیب هزینه ی ساخت سریال ها خیلی پایین آمد.
ب. چون در لابه لای این سریال ها پیام بازرگانی یک ماست پخش می شد که بقال مربوطه مدعی بود ماستش ترش نیست! و بدین ترتیب فروش ماست خیلی بالا رفت!
ج. چون سریال ها خیلی جذاب و ایضا مرتبط با ماه رمضان بودند!
د. به دلیل اینکه طی ساعات پخش این سریال ترافیک شهر خیلی کم شده بود!

10- در خبرها می خوانیم: "یک شرکت بیمه به کودکان فقیر کتاب اهدا می کند."؛ به نظر شما محتوای این کتاب ها چه چیزی می باشد؟!
الف. در مورد پسر فقیری که یه دفعه و یهویی یه دختر پولدار از بالای پشت بوم خونشون می افته جلوی پای پسره و یک دل نه صد دل عاشق پسره می شه و با در نهایت اون دو تا با هم ازدواج می کنن!
ب. در مورد طریقه ی پخت بیف استرا گانف!!
ج. راهنمای خرید ماشین های آخرین سیستم!
د. "بینوایان" اثر ویکتورهوگو


توضیح کمی تا قسمتی ضروری: به غیر از 3 سئوال آخر که خودمان هم جواب های صحیحشان را نمی دانیم، پاسخ صحیح باقی سئوالات گزینه ی "دال" می باشد.


ساقي 09-23-2010 07:29 PM

دوستان و چای
 
دوستان و چای




دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ایست هول هولکی و دم دستی
.این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را رفع نمی کنند
.این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کند خاطره نمی شود فقط از سر اجبار
می خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی کنی.


دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.پر از رنگ و بو .این دوستها جان می دهد
برای مهمان بازی برای جوکهای خنده دار تعریف کردن برای فرستادن اس ام اس صد تا یک غاز.برای خاطره های دم دستی.
اولش هم حس خوبی به تو می دهند. این چای زود دم خارجی را می ریزی در فنجان بزرگ.
می نشینی با شکلات فندقی می خوری و فکر می کنی
خوشبحال ترین آدم روی زمینی.فقط نمی دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دوساعت می شود رنگ قیر
یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ می دهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای.


دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است.باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی باید صبر کنی.آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.خوب نگاهش کنی.عطر ملایمش را احساس کنی
و آهسته جرعه جرعه بنوشی اش و زندگی کنی....



:):d{پپوله}

فرانک 09-25-2010 12:44 PM

طنز مدیریتی
 
بک روز آفتابی در جنگلی سرسبز خرگوشی بیرون لانه اش نشسته بود و با جدیت مشغول تایپ مطلبی با ماشین تحریر بود. روباهی که از آن حدود رد میشد توجهش جلب شد.


- هی گوش دراز... داری چی کار میکنی؟

- ها ؟ پایان نامه مینویسم !

- چه بامزه! موضوعش چیه؟

- راستش دارم در مورد اینکه خرگوشها چه طور روباه رو میخورن تحقیقی انجام میدم.

- مسخره است. هر احمقی میدونه که خرگوشا روباه ها رو نمیخورن یعنی نمی تونن بخورن.

- جدی؟! با من بیا تو خونه تا بهت نشون بدم.

هردو وارد لانه خرگوش می شوند.. پنج دقیقه بعد خرگوش درحالیکه مشغول خلال کردن دندانش با یک استخوان روباه است از لانه اش خارج میشود و دوباره مشغول تایپ می شود. چند دقیقه بعد گرگی از آنجا رد میشود.

- هی! داری چی کار میکنی؟

- روی تزم کار میکنم.

- هاها... چه با نمک... تزت در مورد چیه؟... انواع هویج؟

- نه. درباره اینه که خرگوشا چه طور گرگا رو میخورن.

- عجب پایان نامه چرندی... کدوم احمقی پروپوزال تورو قبول کرده... حتی این مگس هم میدونه که خرگوش نمی تونه گرگ بخوره

- جدی؟... امتحانش مجانیه... بیا تو خونه تا بهت نشون بدم

هردو وارد لانه خرگوش می شوند و درست مثل صحنه قبلی خرگوش درحالیکه مشغول لیس زدن استخوان گرگ است خارج میشود.



صحنه غافلگیرکننده: یک شیر درنده که از شانس خرگوش فقط علاقه به گوشت روباه و گرگ دارد داخل غار لمیده و خرگوش با خیال راحت در گوشه دیگری روی موضوع پایان نامه اش کار میکند.



نتیجه : مهم نیست که موضوع پایان نامه تو چقدراحمقانه است، مهم این است که استاد راهنمای تو کیست

فرانک 09-25-2010 12:45 PM

داستان دوم
 
یک روز آفتابی در جنگلی سرسبز شیری بیرون غارش دراز کشیده بود و حمام آفتاب میگرفت. روباهی که در حال گذر از آنجا بود با دیدن شیر توقف کرد...

- آقا شیره میشه بگی ساعت چنده؟... ساعت من خرابه...

- خرابه؟ خوب بده برات سریع تعمیرش میکنم.


- جدی؟... اما ساعت من خیلی ظریفه و مکانیسم پیچیده ای داره. فکر کنم پنجه های بزرگ تو پاک خرابش کنه.

- اوه نه دوست من... بدش به من تا ببینی چه جوری برات راست و ریسش میکنم
مسخره است. هر احمقی میدونه که شیرای تنبل با پنجه های بزرگ و تیز نمیتونن ساعتهای پیچیده و ظریف رو تعمیرکنن.

- میدونی بابت همینه که احمقها، احمقن... ساعتتو بده حرف اضافه هم نزن.

بعد ساعت روباه رو گرفت وارد غارش شد و پنج دقیقه بعد با ساعت که حالا دقیق و مرتب کار می کرد برگشت. روباه بهت زده ومتعجب ساعت رو گرفت و راهش را کشید و رفت. چند دقیقه بعد سروکله گرگ پیدا شد.

- هی آقا شیره میتونم امشب بیام غارت باهم تلویزیون تماشا کنیم... تلویزیون من خراب شده... لامپ تصویرش سوخته انگار...

- قدمت روی چشم... البته اگه بخوای من میتونم تلویزیونت رو درست کنم.

- ببین درسته که من حیوونم اما توقع نداری که همچین حرف چرندی رو قبول کنم. امکان نداره یه شیر تنبل با پنجه های بزرگ بتونه یه تلویزیون مدرن رو تعمیر کنه.

- امتحانش مجانیه... به هرحال خودت خوب میدونی تو این جنگل درندشت لامپ تصویر گیرت نمیاد.
گرگ قانع شد و تلویزیونش را برای شیر آورد. شیر تلویزیون را داخل غار برد و نیم ساعت بعد با تلویزیون سالم برگشت.

صحنه غافلگیرکننده: درون غار شیر نیم دو جین خرگوش با هوش و نابغه که مجهز به مدرن ترین اسباب و ابزار هستند مشغول کارند و خود شیر با لذت دراز کشیده و از مدیریتش لذت می برد.

نتیجه : گه می خوای بدونی چرا یک مدیر موفقه، ببین که چه کسایی زیر دستش کار میکنن؟!

فرانک 09-25-2010 09:33 PM

یک روز آفتابی در جنگلی سرسبز شیری بیرون غارش دراز کشیده بود و حمام آفتاب میگرفت. روباهی که در حال گذر از آنجا بود با دیدن شیر توقف کرد...

- آقا شیره میشه بگی ساعت چنده؟... ساعت من خرابه...


- خرابه؟ خوب بده برات سریع تعمیرش میکنم.


- جدی؟... اما ساعت من خیلی ظریفه و مکانیسم پیچیده ای داره. فکر کنم پنجه های بزرگ تو پاک خرابش کنه.

- اوه نه دوست من... بدش به من تا ببینی چه جوری برات راست و ریسش میکنم
مسخره است. هر احمقی میدونه که شیرای تنبل با پنجه های بزرگ و تیز نمیتونن ساعتهای پیچیده و ظریف رو تعمیرکنن.

- میدونی بابت همینه که احمقها، احمقن... ساعتتو بده حرف اضافه هم نزن.

بعد ساعت روباه رو گرفت وارد غارش شد و پنج دقیقه بعد با ساعت که حالا دقیق و مرتب کار می کرد برگشت. روباه بهت زده ومتعجب ساعت رو گرفت و راهش را کشید و رفت. چند دقیقه بعد سروکله گرگ پیدا شد.

- هی آقا شیره میتونم امشب بیام غارت باهم تلویزیون تماشا کنیم... تلویزیون من خراب شده... لامپ تصویرش سوخته انگار...

- قدمت روی چشم... البته اگه بخوای من میتونم تلویزیونت رو درست کنم.

- ببین درسته که من حیوونم اما توقع نداری که همچین حرف چرندی رو قبول کنم. امکان نداره یه شیر تنبل با پنجه های بزرگ بتونه یه تلویزیون مدرن رو تعمیر کنه.

- امتحانش مجانیه... به هرحال خودت خوب میدونی تو این جنگل درندشت لامپ تصویر گیرت نمیاد.
گرگ قانع شد و تلویزیونش را برای شیر آورد. شیر تلویزیون را داخل غار برد و نیم ساعت بعد با تلویزیون سالم برگشت.

صحنه غافلگیرکننده: درون غار شیر نیم دو جین خرگوش با هوش و نابغه که مجهز به مدرن ترین اسباب و ابزار هستند مشغول کارند و خود شیر با لذت دراز کشیده و از مدیریتش لذت می برد.

نتیجه : گه می خوای بدونی چرا یک مدیر موفقه، ببین که چه کسایی زیر دستش کار میکنن؟!

فرانک 09-25-2010 09:35 PM

بک روز آفتابی در جنگلی سرسبز خرگوشی بیرون لانه اش نشسته بود و با جدیت مشغول تایپ مطلبی با ماشین تحریر بود. روباهی که از آن حدود رد میشد توجهش جلب شد.


- هی گوش دراز... داری چی کار میکنی؟


- ها ؟ پایان نامه مینویسم !

- چه بامزه! موضوعش چیه؟

- راستش دارم در مورد اینکه خرگوشها چه طور روباه رو میخورن تحقیقی انجام میدم.

- مسخره است. هر احمقی میدونه که خرگوشا روباه ها رو نمیخورن یعنی نمی تونن بخورن.

- جدی؟! با من بیا تو خونه تا بهت نشون بدم.

هردو وارد لانه خرگوش می شوند.. پنج دقیقه عد خرگوش درحالیکه مشغول خلال کردن دندانش با یک استخوان روباه است از لانه اش خارج میشود و دوباره مشغول تایپ می شود. چند دقیقه بعد گرگی از آنجا رد میشود.

- هی! داری چی کار میکنی؟

- روی تزم کار میکنم.

- هاها... چه با نمک... تزت در مورد چیه؟... انواع هویج؟

- نه. درباره اینه که خرگوشا چه طور گرگا رو میخورن.

- عجب پایان نامه چرندی... کدوم احمقی پروپوزال تورو قبول کرده... حتی این مگس هم میدونه که خرگوش نمی تونه گرگ بخوره

- جدی؟... امتحانش مجانیه... بیا تو خونه تا بهت نشون بدم

هردو وارد لانه خرگوش می شوند و درست مثل صحنه قبلی خرگوش درحالیکه مشغول لیس زدن استخوان گرگ است خارج میشود.



صحنه غافلگیرکننده: یک شیر درنده که از شانس خرگوش فقط علاقه به گوشت روباه و گرگ دارد داخل غار لمیده و خرگوش با خیال راحت در گوشه دیگری روی موضوع پایان نامه اش کار میکند.



نتیجه : مهم نیست که موضوع پایان نامه تو چقدراحمقانه است، مهم این است که استاد راهنمای تو کیست

__________________

فرانک 09-27-2010 04:26 PM

آسیب شناسی فك و فامیل( فقط برای خنده)
خاله
معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره‌ای: هر زنی كه با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیك: یك خانم مهربان و دوست داشتنی كه خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آب نبات می‌خرد.
غذای مورد علاقه: آش كشك.
زیر شاخه ها:
شوهر خاله: یك مرد مهربان كه پیژامه می پوشد و به ادبیات و شكار علاقه مند است.
دختر خاله، پسر خاله: همبازی دوران كودكی كه یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یكی دیگه ازدواج می كنید یا باهاش ازدواج می كنید.
مشاغل كاذب: خاله زنك بازی، خاله خان باجی.
چهره های معروف: خاله خرسه، خاله سوسكه.
داشتن یك خاله ی مجرد در كودكی از جمله نعمات خداوندی است.

عمه
معنای لغوی: خواهر پدر
معنای استعاره ای: هر زنی كه با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد،هر زنی كه مادر چشم دیدنش را نداشته باشد.
نقش سمبلیك: به عهده گرفتن مسئولیت در موارد زیر:
1- جواب همه ی ناسزاهایی كه می دهید. مثال: عمته... 2- جواب همه ی محبت هایی كه می كنید. مثال: به درد عمه‌ات می خوره... 3- توجیه كلیه‌ی بیقوارگی ها،رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه‌ات رفتی. 4- خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذكر مثال معذوریم...
غذای مورد علاقه: شله زرد، سمنو.
زیر شاخه ها:
شوهر عمه: یك مرد پولدار كه سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است.
پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران كودكی كه در بزرگسالی حال تان را به هم می زنند!!
چهره های معروف: عمه لیلا.
داشتن یك عمه كه در توصیفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسی های زندگی است.

دایی
معنای لغوی: برادر مادر
معنای استعاره ای: هر مردی كه پتانسیل كتك خوردن توسط پدر را داشته باشد.
نقش سمبلیك: یكی از معدود مردانی كه هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهای تان را می فهمد و می شود پیشش گریه كرد.
غذای مورد علاقه: فسنجون.
زیر شاخه ها:
زن دایی: یك خانم كدبانو که جلوی مادر قپی می آید.
پسردایی،دختردایی: همبازی دوران كودكی كه در بزرگسالی مثل یك همرزم ساپورت تان می كنند.
چهره های معروف: علی دایی، دایی جان ناپلئون، خان دایی جون.
سعی كنید حتما حداقل یك دایی داشته باشید.

عمو
معنای لغوی: برادر پدر
معنای استعاره ای: هر مردی كه با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیك: یكی از مردانی كه شما همیشه باید بهش خوشامد بگید و بعد بروید كارتون ببینید تا او با پدر حرف های جدی بزند. یكی از مردانی كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساكت شده، به فكر فرو می رود.
غذای مورد علاقه: قرمه سبزی، آبگوشت.
زیر شاخه ها:
زن عمو: باز هم یک خانم که خودش را برای مادر می گیرد،
دخترعمو،پسرعمو: همبازی دوران كودكی كه اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده، باهاش ازدواج نكنید خطر را از سر گذرانده‌اید.
چهره های معروف: عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ.
داشتن یك عمو ی پولدار خیلی خوب است


اکنون ساعت 03:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)