ساقیا بر خیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را |
نقل قول:
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد آن که پرنقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد ... ------------------------------------------------------- گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم |
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد |
او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد |
شب وصل است و طی شد نامه ی هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر |
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت |
مـن هیچ ندانم که مرا آن که سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت |
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ |
ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن اراهل دلی خود تو بگوی |
چشم آسايش كه دارد از سپهر تيزرو
ساقيا جامي به من ده تا بياسايم دمي |
اکنون ساعت 01:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)