behnam5555 |
04-03-2015 07:50 PM |
خدایا شکرت روزي مردي خواب ديد به عالم فرشتگان رفته است. در هنگام ورود، دسته بزرگي از فرشتگان را ديد که مشغول باز کردن چيزهايي هستند که با پيک از زمين مي آيند. او جلو رفت و پرسید: شما داريد چه کار مي کنيد؟ يکي از فرشته ها گفت: اين جا بخش دريافت است. اين جا ما دعاها و تقاضاهاي مردم از خدا را دريافت مي کنیم.
مرد کمي جلوتر رفت و دوباره دسته بزرگي از فرشتگان را ديد که چيز هايي را بسته بندي و به
پيک ها تحويل مي دهند.
او پرسيد:شما داريد چه کار مي کنيد؟
يکي از فرشتگان گفت: اين جا بخش ارسال است. ما چيزهايي که مردم تقاضا کرده اند براي آن ها مي فرستيم.
مرد کمي جلوتر رفت و فرشته تنهايي را ديد که بيکار نشسته.
او پرسید: چرا شما بيکاريد؟ فرشته گفت:کار من اين است که تشکرهاي مردم را پس بگيرم. وقتي چيزهايي که مردم نياز داشتند به آن ها رسيده، بايد خدا را شکر کنند. ولي افراد معدودي اين کار را مي کنند.
مرد پرسید: مردم چگونه بايد خدا را شکر کنند؟
فرشته جواب داد: خيلي ساده ، فقط کافيست بگويند خدايا شکر!
|
behnam5555 |
04-03-2015 07:56 PM |
آیا میدانید؟؟؟ نابغه هایی که در دوران خود کودن شمرده می شدند! 1 - آلبرت اینشتین (AlbertEinstein) در کودکی دچار بیماری دیسلسیک بود. یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرت اینشتین او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!
2. توماس ادیسون (Thomas AlvaEdison) که معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک می گرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد بیش از هزار وصد وپنجاه اختراع به جامعه بشریت عرضه کند که بیشتر آنها در زمینه علم فیزیک بوده است!
3. بتهون (Ludwig van Beethoven) معلم او می گفت در طول زندگیش "اوچیزی یاد نخواهد گرفت"
4. پیکاسو (Pablo Picasso) یکی از معروفترین نقاشان جهان بدون کمک و حضور پدرش که در زمان امتحانات کنارش می نشست نمی توانست در درس هایش نمره قبولی کسب کند!
5. هیلتون (Conrad NicholsonHilton) که مالک بیش از 300هتل در سرتاسر دنیاست در دوران کودکی برای گذران زندگی مجبور بود کف سالنها و هتل ها را طی بکشد!
6. جیمز وات (James Watt) که مخترع ماشین بخار بود فردی کودن توصیفش می کردند!
7. امیل زولا (Émile François Zola) نویسنده بزرگ فرانسوی دانش آموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت!
8. ناپلئون بناپارت (Napoleon Bonaparte) مدرسه خود را با رتبه 42 به عنوان یک دانش آموز غیر ممتاز ترک کرد!
9. لویی پاستور (Louis Pasteur) در مدرسه یک محصل متوسط بود و در دوره لیسانس در درس شیمی بین 22 نفر رتبه 22 را کسب کرد!
|
behnam5555 |
04-03-2015 07:57 PM |
بی جواب
جواب تشکر را با تواضع، جواب کينه را با گذشت، جواب بي مهري را با محبت، جواب ترس را با جرأت، جواب دروغ را با راستي، جواب دشمني را با دوستي، جواب زشتي را به زيبايي، جواب توهم را به روشني، جواب خشم را به صبوري، جواب سرد را به گرمي، جواب نامردي را با مردانگي، جواب همدلي را با رازداري، جواب پشتکار را با تشويق، جواب اعتماد را بي ريا، جواب بي تفاوت را با التفات، جواب يکرنگي را با اطمينان، جواب مسئوليت را با وجدان، جواب حسادت را با اغماض، جواب خواهش را بي غرور، جواب دورنگي را با خلوص، جواب بي ادب را با سکوت، جواب نگاه مهربان را با لبخند، جواب لبخند را با خنده، جواب دلمرده را با اميد، جواب منتظر را با نويد، جواب گناه را با بخشش، هيچ وقت هيچ چيز و هيچ کس را بي جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابي بدهي ،يک روزي ، يک جوري ، يک جايي به تو باز مي گردد ...
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:01 PM |
فاصله استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند اما پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:02 PM |
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی
و آرامشتان می شود .
وقتی کسی را دوست دارید ، در کنار او که هستید
احساس امنیت می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان
قلب خود را در سینه حس می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، زمانی که در کنارش راه می روید
احساس غرور می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، تحمل دوری اش برایتان
سخت و دشوار است
وقتی کسی را دوست دارید ،شادی اش برایتان زیباترین
منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیا ست .
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی تصور بدون او زیستن
برایتان دشوا ر است .
وقتی کسی را دوست دارید ، شیرین ترین لحظات عمرتان
لحظاتی است که با او گذرانده اید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید برای خوشحالی اش
دست به هرکاری بزنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، هر چیزی را که متعلق به
اوست ، دوست دارید .
وقتی کسی را دوست دارید ، در مواقعی که به بن بست می رسید ،
با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .
وقتی کسی را دوست دارید ، برای دیدن مجددش
لحظه شماری می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید از خواسته های خود
برای شادی او بگذرید .
وقتی کسی را دوست دارید ، به علایق او بیشتر از علایق
خود اهمیت می دهید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید به هرجایی بروید
فقط او در کنارتان باشد
وقتی کسی را دوست دارید ، ناخود آگاه برایش احترام
خاصی قائل هستید .
وقتی کسی را دوست دارید ، تحمل سختی ها برایتان آسان و
دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .
وقتی کسی را دوست دارید ، او برای شما زیباترین و بهترین
خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .
وقتی کسی را دوست دارید ،به همه چیز امیدوارانه می نگرید و
رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید .
وقتی کسی را دوست دارید ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و
احساس سربلندی می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .
وقتی کسی را دوست دارید ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .
وقتی کسی را دوست دارید ، در دل زمستان هم احساس
بهاری بودن دارید .
به راستی دوست داشتن چه زیباست ،
این طور نیست ؟
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:05 PM |
خوشبختی
به قول دکتر شریعتی : لحظه ها راگذراندیم
که به خوشبختی برسیم . غافل از آنکه
لحظه ها همان خوشبختی بودند.
همه ما خودمان راچنين متقاعدميكنيم
كه زندگي بهتري خواهيم داشت اگر:
شغلمان را تغيير دهيم
مهاجرت كنيم
با افراد تازه اي آشنا شويم
ازدواج كنيم
فكرميكنيم،زندگي بهترخواهد شد
اگر:
ترفيع بگيريم
اقامت بگيريم
با افراد بيشتري آشنا شويم
بچه دار شويم
و خسته مي شويم وقتي:
مي بينيم رييسمان نمي فهمد
زبان مشترك نداريم
همديگر را نمي فهميم
ميبينيم كودكانمان به توجه مداوم
نيازمندند
بهتر است صبر كنيم ...
با خود مي گوييم زندگي وقتي بهتر
خواهد شد كه :
رييسمان تغييركند،شغلمان
راتغييردهيم
به جاي ديگري سفر كنيم
به دنبال دوستان تازه اي بگرديم
همسرمان رفتارش را عوض كند
يك ماشين شيك تر داشته باشيم
بچه هايمان ازدواج كنند
به مرخصي برويم
و در نهايت بازنشسته شويم....
حقيقت اين است كه براي
خوشبختي،
هيچ زماني بهترازهمين الآن
وجودندارد.
اگر الآن نه، پس كي؟
زندگي همواره پر از چالش است.
بهتراين است كه اين واقعيت
رابپذيريم و تصميم بگيريم
كه با وجود همه اين
مسائل شادوخوشبخت زندگي كنيم.
به خيالمان ميرسدكه زندگي همان
زندگي دلخواه موقعي شروع ميشود
كه موانعي كه سر راهمان هستند،
كنار بروند:
مشكلي كه هم اكنون با آن دست
و پنجه نرم مي كنيم
كاري كه بايد تمام كنيم
زماني كه بايد براي كاري
صرف كنيمبدهيهايي كه بايد
پرداخت كنيمو ...
بعدازآن زندگي مازيباولذت بخش
خواهد بود!
بعدازآن كه همه ی اين هاراتجربه
كرديم، تازه مي فهميم كه زندگي
همين چيزهايي است كه ما
آن ها را موانع ميشناسيم
اين بصيرت به ماياري ميدهد
تادريابيم كه جادهاي
بسوي خوشبختي وجودندارد.
خوشبختي، خود همين جاده
است..بياييد از هر لحظه لذت ببريم.
براي آغاز يك زندگي شاد و
سعادتمند لازم
نيست كه در انتظار بنشينيم:
در انتظار فارغ التحصيلي
بازگشت به دانشگاه
كاهش وزن
افزايش وزن
شروع به كار
مهاجرت
دوستان تازه
ازدواج
شروع تعطيلات
صبح جمعه
در انتظار دريافت وام جديد
خريد يك ماشين نو
باز پرداخت قسط ها
بهار و تابستان و پاييز و زمستان
اول برج
پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون
مردن
تولد مجدد
و...
خوشبختي يك سفر است نه يك
مقصد.هيچ زماني بهتر از همين
لحظه براي شاد بودن وجود ندارد.
زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:07 PM |
حکایات از بهلول
:53:روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد.کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند.بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت. ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند. ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد.خدمتکاران حمامی متغیر گردیده پرسیدند: سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟بهلول گفت:مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید !!!
:53:یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد !هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی !!!مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ...بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذاي تو خورده است؟آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است.بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت : ای آشپز صداي پول را تحویل بگیر.آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟بهلول گفت مطابق عدالت است : کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند !
:53:فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن و بخور و برای من دعا کن.بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد.آن مرد گفت: گردوها را می خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!بهلول گفت: مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است...!
:53:شخص تنبلي نزد بهلول آمده و پرسيد :مي خواهم از كوهي بلند بالا روم مي تواني نزديكترين را ه را به من نشان دهي؟بهلول جواب داد: نزديكترين و آسانترين راه : نرفتن بالاي كوه است !!! سخن روز : اگر ذهن خالی، مثل شکم خالی سر و صدا می کرد، انسان ها همیشه به دنبال دانش بودند...
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:09 PM |
تفاوت عشق و ازدواج مریدی از استادش پرسید: عشق چست؟
استاد در جواب گفت:"به گندمزار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندمزار، به یاد داشته باش که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!"
مرید به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟" و مرید با حسرت جواب داد: "هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشههای پرپشتتر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشتترین، تا انتهای گندمزار رفتم."
استاد گفت: "عشق یعنی همین!"
مرید پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد جواب داد که: "به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمیتوانی به عقب برگردی!"
مرید رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید که چه شد و او در جواب گفت: "به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."
استاد گفت: "ازدواج هم یعنی همین
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:11 PM |
غزلی زیبا از بانوی عزل ایران سیمین بهبهانی
«گفتا که میبوسم تو را»
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
|
behnam5555 |
04-03-2015 08:18 PM |
به ولنتاین نه بگویید و سپندارمذگان را خجسته داریدکمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از ۳ قرن پس از میلاد- که از ۲۰ قرن پیش ازمیلاد- روزی موسوم به روز عشق وجود داشته است. جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید
ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۴ روز پس از ولنتاین فرنگی! این روز سپندارمذگان یا اسفندارمذگان نام داشته است
فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را ۳۰
روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. روز
پنجم سپندار مذ بوده است. سپندارمذ لقب ملی زمین یعنی گستراننده، مقدس و فروتن است. زمین
نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم
می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان
اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند
از بیش از ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ، ایرانیان روز پنجم از ماه اسپند _ ۲۹ بهمن فعلی_ را جشن میگرفتند و مردان به نشانه عشق پاک به زنان هدایایی تقدیم میکردند ، دست مادران و همسرشان را میبوسیدند و آنان را گرامی میداشتند .
در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است، در برابر آن زن نیز داراى مهر ورزى، عشق پاک، پاکدامنى و از خودگذشتگى فراوان ترى است که هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نبرده و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. اگر مردان بدنه هواپیماى خوشبختى اند، زنان موتور آن اند که پیکره بى موتور و موتور بى بدنه هیچ کدام به تنهایى به اوج سعادت نمى رسند بلکه ذره اى حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است. اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها _ همه زنان و مردان _ داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند .
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهورهمَزدا !
زنان را میستاییم.
زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند
و از بهترین اَشَه برخوردارند، میستاییم.
امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است.
جشن سپندارمذگان یا اسفندگان، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام
«مردگیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی
گردیزی در کتاب زینالاخبار نیز درباره واژه «مردگیران» اشاره کرده است که از این جهت این
جشن را مردگیران میگفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مرد زندگی خود را
برمیگزیدند.سپندار مذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا
پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و
دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند.
|
اکنون ساعت 08:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)