آتش آن نیست که از شعله آن خندد شمع آتش آنست که در خرمن پروانه زدند |
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت |
به گورستون گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و اهی شنیدم کله ای با خاک می گفت که این دنیا نمی ارزد به کاهی |
ناله را هرچند می خواهم که پنهان درکشم
سینه می گوید من تنگ آمدم فریاد کن |
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر تا سحر ز کنار تو جوان برخیزم |
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد |
گفتم که خواجه کی بسر حجله میرود گفت آنزمان که مشتری و مه قران کنند |
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا |
بلبل این باغم و این باغ بستان من است مرغ آتش خوارم و آتش پر و بال من است استخوانم نقره و اندر جگر دارم طلا هر که این معنی بداند پیر و استاد من است |
وقتی دل شیدایی می رفت به بستان ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها |
اکنون ساعت 01:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)