پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   متن ترانه های لحظات دلتنگی ما (http://p30city.net/showthread.php?t=1173)

T I N A 04-24-2010 10:47 AM

http://i29.tinypic.com/6yfc06.jpg

nae 04-25-2010 12:01 AM

جشن دلتنگی از داریوش بزرگ

شب آغاز هجرت تو
شب درخودشکستنم بود
شب بي رحم رفتن تو
شب از پا نشستنم بود

شب بي تو ، شب بي من
شب دل مرده هاي تنها بود
شب رفتن ، شب مردن
شب دل كندن من از ما بود

واسه جشن دلتنگي ما
گل گريه ، سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو
هم زمين ، هم ستاره بد بود

از هجرت تو شكنجه ديدم
كوچ تو اوج رياضتم بود
چه مؤمنانه از خود گذشتم
كوچ من از من ، نهايتم بود

به دادم برس ، به دادم برس
تو اي ناجي تبار من
به دادم برس ، به دادم برس
تو اي قلب سوگوار من

سهم من جز شكستن من
تو هجوم شب زمين نيست
با پر و بال خاكي من
شوق پرواز آخرين نيست

سنگر وحشت من از من
مرهم زخم پير من كو ؟
بي تو بايد دوباره برگشت
به شب بي پناهي

واسه پيدا شدن تو آينه
جاده ي سبز گم شدن كو ؟
بي تو بايد دوباره گم شد
تو غبار تباهي

با من نياز خاك زمين بود
تو پل به فتح ستاره بستي
اگر شكستم ، از تو شكستم
اگر شكستي ، از خود شكستي

به دادم برس ، به دادم برس
تو اي ناجي تبار من
به دادم برس ، به دادم برس
تو اي قلب سوگوار من

آیلین 04-25-2010 12:14 AM

بودن
يا نبودن...

بحث در اين نيست
وسوسه اين است.
***
شراب ِ زهر آلوده به جام و
شمشير به زهر آب ديده
در كف دشمن.-

همه چيزي
ا ز پيش
روشن است و حساب شده
و پرده
در لحظه معلوم
فرو خواهد افتاد.

پدرم مگر به باغ جتسماني خفته بود
كه نقش من ميراث اعتماد فريبكار اوست
وبستر فريب او
كامگاه عمويم!

[ من اين همه را
به ناگهان دريافتم،
با نيم نگاهي
از سر اتفاق
به نظاره گان تماشا]
اگر اعتماد
چون شيطاني ديگر
اين قابيل ديگر را
به جتسماني ديگر
به بي خبري لا لا نگفته بود،-
خدا را
خدا را !
***
چه فريبي اما،
چه فريبي!
كه آنكه از پس پرده نيمرنگ ظلمت به تماشا نشسته
از تمامي فاجعه
آگاه است
وغمنامه مرا
پيشاپيش
حرف به حرف
باز مي شناسد
***
در پس پرده نيمرنگ تاريكي
چشمها
نظاره درد مرا
سكه ها از سيم وزر پرداخته اند.
تا از طرح آزاد ِ گريستن
در اختلال صدا و تنفس آن كس
كه متظاهرانه
در حقيقت به ترديد مي نگرد
لذتي به كف آرند.

از اينان مدد از چه خواهم، كه سرانجام
مرا و عموي مرا
به تساوي
در برابر خويش به كرنش مي خوانند،
هرچندرنج ِمن ايشان را ندا در داده باشد كه ديگر
كلاديوس
نه نام عــّم
كه مفهومي است عام.

وپرده...
در لحظه محتوم...
***
با اين همه
از آن زمان كه حقيقت
چون روح ِ سرگردان ِ بي آرامي بر من آشكاره شد
و گندِِِ جهان
چون دود مشعلي در صحنه دروغين
منخرين مرا آزرد،
بحثي نه
كه وسوسه ئي است اين:
بودن
يا
نبودن.احمد شاملو

T I N A 04-25-2010 08:07 AM

من فقط عاشق اینم ، حرف قلبت و بدونم
الکی بگم جدا شیم ، تو بگی که نمی تونم

من فقط عاشق اینم ، بگی از همه بیزاری
دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری

من فقط عاشق اینم ، عمری از خدا بگیرم
اونقدر زنده بمونم ، تا بجای تو بمیرم

من فقط عاشق اینم ، روزایی که با تو تنهام
کار و بار زندگیم و بزارم برای فردا

من فقط عاشق اینم ، وقتی از همه کلافم
بشینم یه گوشه دنج ، موهای تو رو ببافم

عاشق اون لحظه ام که ، پشت پنجره بشینم
حواست به من نباشه ، دزدکی تو رو ببینم

من فقط عاشق اینم ، عمری از خدا بگیرم
اونقدر زنده بمونم ، تا بجای تو بمیرم

من فقط عاشق اینم ، عمری از خدا بگیرم
اونقدر زنده بمونم ، تا بجای تو بمیرم

nae 04-25-2010 01:09 PM

شب شیشه ای از گوگوش عزیز


ما به هم محتاجیم مثل دیوونه به خواب
مثل گندم زمین مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجیم ما به هم محتاجیم

ما به هم محتاجیم مثل ماه به آدما
مثل یه ماهی به آب مثل آدم به هوا
ما به هم محتاجیم ما به هم محتاجیم

دستامون از هم اگه دور بمونه شب شیشه ای دیگه نمیشکنه
از تو این شیشه ایه همیشگی خورشید مقوایی سر میزنه
به عزای دوری دستای ما کوچه ها ساکت و بی صدا میشن
بوی رخوت همه جارو میگیره ، همه ی درها به غربت وا میشن
جاده هامون که به خورشید میرسن مثل تاریکی بی انتها میشن

T I N A 04-25-2010 02:17 PM

این آخرین تلاشمه واسه بدست آوردنت

باور کن این قلبو نرو این التماس آخره

چقد میخوای تو بشکنی غرور این شکسته رو

هر چی میخوای بگی بگو اما نگو بهم برو

این دلو عاشقش نکن اگه منو دوست نداری

راحت بگو اگه میخوای قلب منو جا بزاری

دلم پر از شکایته اما صدام در نمیاد

میترسم از دستم بری کاری ازم بر نمیاد

نرو نزار که بعد از این دنیا به عشق شک بکنه

هر کی دلش جایی دیگه ست عشقو بخواد ترک بکنه

نفس زدم از ته دل معصومه این قلب به خدا

نزار بشه محال واسش باور عشق آدما

مرگ دلم پای تو اگه ازش گذر کنی

لب تر کنی رفیقتم کافیه با ما سر کنی

nae 04-25-2010 02:41 PM

یاور همیشه مومن از داریوش بزرگ


اي به دادِ من رسيده تو روزاي خود شكستن
اي چراغ مهربوني تو شباي وحشت من

اي تبلور حقيقت، تويِ لحظه هاي ترديد
تو شبو از من گرفتي تو منو دادي به خورشيد

اگه باشي يا نباشي براي من تكيه گاهي
براي من كه غريبم تو رفيقي جون پناهي

ياور هميشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت

ناجيه عاطفه ي من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشك بودنه من از تن تو خون گرفته

اگه مديونِ تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره كه منو دادي نشونم

وقتي شب شبِ سفر بود تويِ كوچه هاي وحشت
وقتي هر سايه كسي بود واسه بردنم به ظلمت

وقتي هر ثانيه ي شب تپش هراس من بود
وقتي زخم خنجر دوست بهترين لباس من بود

تو با دستِ مهربوني به تنم مرحم كشيدي
برام از روشني گفتي پرده ي شبو دريدي

ياور هميشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت

اي طلوع اولين دوست اي رفيق آخر من
به سلامت سفرت خوش اي يگانه ياور من

مقصدت هر جا كه باشه هر جاي دنيا كه باشي
اونورِ مرز شقايق پشت لحظه ها كه باشي

خاطرت باشه كه قلبت سپرِ بلاي من بود
تنها دستِ تو رفيق دست بي رياي من بود

ياور هميشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت

T I N A 04-26-2010 10:07 AM

....هنوز هم چشمانم، نگاهت رانگاهت، لبانم راو لبانم، لبانت را نشانه میرود در طلب یک بوسه هنوز هم زیباست انتظار آغوشت را کشیدنحتّی زیباتر از گذشته . . .

nae 04-26-2010 12:09 PM

شیرین شیرین از داریوش بزرگ

شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم میشن گم میشن این دقایق
دنیای ما مال منو تو این نیست
رو کوه دیگه فرهاد کوهکنی نیست
یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم
یاری کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
من نمیگم فرهاد کوهکنم من
تیشه به کوهها که نمیزنم من
فرهاد عاشقم قلم تیشمه
از تو نوشتن همه اندیشمه
یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم
یاری کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
من نمیگم فرهاد کوهکنم من
تیشه به کوهها که نمیزنم من
عاشق تو بی تو به کوه نمیره
وقتی نباشی تو خودش میمیره
یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم
یاری کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد

SonBol 04-28-2010 08:10 AM

دلم مي گيره از حرفات مي خونم ساده از چشمات
دارم ميرم،نمي دونم کجا رفت بي قراريهات؟؟؟؟
حالا که رفتم از قلبت بگو اينجا چرا باشم؟؟؟؟
بدون دلخوري بايد بِرم از تو جدا باشم....

نه از اين جا نه از خونه؛دارم از يادِ تو مي رَم!!!!
نه مي خوام حسه من بَد شه نه از دست تو دلگيرم
دلم اينجاست ولي مي رَم هنوز دستاي من سَرده
نه چشماتو نمي بينم مي دونم خيس و پُرشرمه

هنوزم من همونم که تو روعشقش صدا مي کرد
کسي که از ته قلبش براي تو دعا مي کرد....
يه عمرو بي تو سَر کردم با يادت شايد آسونه
چقدر سخته واسم فکرش دلت با من نمي مونه


اکنون ساعت 12:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)