آن سر که بود زینت آغوش مصطفی
در شام زیب طشت طلا کردی ای فلک ر |
رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد
آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیدست د |
دارد به سحر دعا اثرها
دست من و دامن سحرها س |
سحرگاهان به کوی او بسی رفتم به بوی او
بسی گفتم: قبولم کن، نکرد آن یار چتوان کرد ق |
قصه نکنم دراز کوتاه کنم
بازآ بازآ کز انتظارت مردم ن |
نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست
حالا هرجا که هستی باورم کن ک |
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود
حــاجــی احــرام دگـر بند ببیـن یار کـجـاسـت // ت |
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست ز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد... // م |
مجوی عیش خوش از دور با ژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است آ |
اکنون ساعت 04:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)