زلف دلبر دام راه و غمزه اش تیر بلا ست
یاد دار ای دل که چندینت نصیحت میکنم |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم |
گل از شادی همی خندد، من از غم زار میگریم
که از گلشن مرا یاد از رخ دلدار میآید |
تو مرا جان جهانی چه کنم جان جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را |
يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آنكه يوسف به زر ناسره بفروخته بود |
بی گناهی کم گناهی نیست درآیین عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان می رود |
هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه
روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است |
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم خدای دل |
اکنون ساعت 04:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)