behnam5555 |
04-11-2015 08:12 PM |
کسری انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.
چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند.
آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.
بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!
گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.
گفتند: آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید
گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،
دوم آنچه مقدر است بودنی است،
سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.
چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،
پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.
ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد
چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت...
سخن روز : تنها آرامش و سکوت سرچشمهی نیروی لایزال است.داستایوفسکی
|
behnam5555 |
04-11-2015 08:13 PM |
"به آرامی آغاز به مردن میکنی"
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحتاندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن!
|
behnam5555 |
04-11-2015 08:20 PM |
دکتر حسین گل گلاب سراینده سرود حماسی «ای ایران»
دکتر حسین گل گلاب فرزند میرزا مهدی خان مصورالملک «نقاش و عکاس دوره قاجار» در سال 1274 خورشیدی در تهران متولد شد. همانند پدر خود، هنرمند بود و به نقاشی، موسیقی، عکاسی و شعر علاقه داشت. سروده های مشهور «ای ایران» و «آذربایجان» از کارهای اوست. پس از پایان تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون در سال 1295 خورشیدی به تدریس علوم طبیعی در آنجا پرداخت و پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال 1314 خورشیدی، به مقام استادی گیاه شناسی دانشگاه تهران راه یافت و این رشته را در دانشکده پزشکی تدریس میکرد. سالها عضو انجمن تألیف و ترجمه کتاب دانشگاه تهران بود و چند دوره نیز ریاست آن را بر عهده داشت. مرحوم دکتر گل گلاب، از اعضای پیوسته فرهنگستان ایران بود و در زمینه واژهیابی معادل در رشتههای علمی از متخصصان به شمار میرفت. «مجله آینده سال 11، ش 4 و 5 ص 394 تیر، مرداد 1364»
او نخستین دبیر فرهنگستان زبان فارسی بود. واژههای زیبای «کاسبرگ» و «گلبرگ» ساخته فکر اوست. دکتر گل گلاب در سالهای 1326-1324 علاوه بر تدریس به معاونت دانشکده پزشکی منصوب شد و تا سال 1327 در این سمت خدمت کرد و از آن پس از معاونت کنارهگیری نمود و فقط به تدریس اشتغال ورزید.
زندگی خود نوشت دکتر حسین گل گلاب
«تولدم در 17 ربیعالاول 1314 هجری قمری در تهران اتفاق افتاد ولی در سجل احوالم که چند سال بعد گرفته شد، 1274 هجری شمسی نوشته شده که مقارن 1312 میشود یعنی دو سال اضافه نوشتهاند.
در بچگی چند روزی به مکتب رفتم. پس از یکی دو ماه مرا به مدرسه علمیه که در اوایل شاه آباد بود، سپردند. معلمین مدرسه، میرزا عبدالعظیم خان قریب، میرزا غلامحسین خان رهنما، آقا شیخ حمزه اشتهاردی، میرزا ابوالحسن جزایری، ناظم مدرسه اسمش محمد صفی خان ناظم العلوم و سرپرست مدرسه مخبرالسلطنه هدایت بود. چند سال در مدرسه بودم تا به کلاس پنجم رسیدم.
کلاسها میز و نیمکت نداشت، در اطراف مینشستیم و فقط یک میز کوچک در مقابل معلم بود. پس از رسیدن به کلاس پنجم قرار شد به مدرسه نظام دارالفنون برویم، چند ماه تعطیل بود. چند ماه در مدرسه نظام دارالفنون بودم بعد به کلاس دوم دارالفنون منتقل شدم.
در کلاس دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم آن مدرسه شاگرد اول بودم که در آخر سال جوایز هر سال را به من می دادند به طوری که در سال ششم هشت کتاب از اشخاص مختلف به من داده شد.
از طرف خود مدرسه چهار جلد شاهنامه چاپ امیر بهادری به من داده شد که هنوز یکی از آنها را دارم.
پُرگرام مدرسه متوسطه تازه تدوین شده بود. دیپلم متوسطه گرفته بودم. در همان اوقات کار کم بود در اداره مالیه تهران چند ماهی به کار مشغول بودم.
روزی مدیر دارالفنون مرا خواست و گفت: یک محل معلمی در مدرسه داریم به ماهی چهل تومان برای درس ریاضی، قبول کردم و به مدرسه دارالفنون رفتم، ضمناً دفتر مدرسه هم با من بود که سوابق شاگردان را از 1268 قمری تا جایی که ممکن بود تا اوایل 1334 مرتب کردم.
برای دارالفنون از فرانسه چند معلم استخدام کردند. جنگ اول تازه تمام شده بود. یکی از آنها یک پا نداشت و لیسانسیه طبیعی بود. به نام دومون به من گفت در آزمایشگاه معاون او شوم. دو سال در قسمت طبیعی معاون او بودم و مجموعههای قدیمی را مرتب میکردم.
در سال 1299 خورشیدی نصرتالدوله در وزارت عدلیه مدرسه حقوق و علوم اقتصادی دایر کرد که معلمین آن را از فرانسه خواست. ریاست آن با پرنی PERNY بود. من هم از ساعت پنج به آن مدرسه می رفتم و در سال 1302 لیسانس حقوق و علوم اقتصادی گرفتم ولی این کار برای سرگرمی بود و هیچگاه از آن استفاده نکردم.
در سال 1305 عملیات آزمایشگاههای مدرسه طب که معلمین آن فرانسوی بودند به من واگذار شد. معلمین فرانسوی مراجعت کردند. درسهای سال اول مدرسه طب که پ، ث، ن (P.C.N) گفته میشد به من واگذار شد. در این سالها وزارت فرهنگ باز چند نفر دکتر از فرانسه برای مدارس متوسطه استخدام کرد.
رؤسای وزارت معارف میخواستند مرا به کارهای اداری وزارت معارف ببرند، قبول نکردم. در ضمن چون چند ساعت در مدارس نظام درس میدادم مرا با چند نفر دیگر «میرزا عبدالعظیم خان، میرزا غلامحسین خان» به مدرسه نظام انتقال دادند.
من از همان اول حساب کار را کردم و با حکم مأموریت به مدارس نظام رفتم. تقاعد خود را به بانک به حساب معارف ریخته و رسید میگرفتم. چهار ساعت هم در مدرسه طب، درس طبیعی داشتم. در سال 1313 قانون تأسیس دانشگاه به تصویب رسید و قرار شد اشخاصی که در اسفند 1313 در مدارس عالی مشغول بودهاند، اگر درجه دکتری دارند استاد شوند وگرنه جزوهای بنویسند که از هیأتی بگذرد و به آنها دکترا داده شود.
من هم به اضافه چهار نفر دیگر «میرزا عبدالعظیم خان، میرزا غلام حسین خان، فروزانفر، بیژن» جزوه تهیه کردم که از شورا گذشت و مرا با رتبه ده استادی در دانشگاه پذیرفتند و در آن وقت دارالمعلمین عالی به ریاست دکتر صدیق در نگارستان دایر شد، به آن منتقل شدم و معاون دکتر صدیق شدم. دروس طبیعی به خصوص گیاه شناسی به من واگذار شد. دارالمعلمین به نام دانشسرای عالی دایر شد و جزو دانشگاه تهران گردید. دانشکده پزشکی هم یکی از دانشکده های دانشگاه تهران شد.
از 1301 شمسی تا 1313 شمسی کارهای دیگری نیز انجام دادم از آن جمله نوشتن و چاپ کردن 9 جلد کتاب در رشتههای طبیعی و جغرافیا بود که تنها کتاب تدریس مدارس متوسطه «دبیرستان» بود. در 1303 مرحوم کلنل علی نقی وزیری مدرسه عالی موسیقی را تأسیس کرد که من هم شبها به آنجا میرفتم و با موسیقی که قبلاً آشنا بودم، آشناتر شدم. سرودها و ترانههایی که میساختم در کتابها مضبوط است. در 1313 انجمنی به نام فرهنگستان تأسیس شد که 24 نفر عضو داشت و قرار شد که برای مطالعه در کارهای آن مرا به اروپا بفرستند. همه کارها مرتب شد ولی وزیر فرهنگ که با من میانه خوبی نداشت اعتبار حقوق مرا به دو نفر دیگر داد «دکتر رعدی، دکتر هدایت» و گفت که مجدداً اعتبار دیگری تهیه خواهد کرد. من هم صرفنظر کردم و ریاست دبیرخانه فرهنگستان را که در مدرسه سپهسالار بود مجاناً به عهده گرفتم و چهار سال تا موقعی که حکمت وزیر فرهنگ بود «به ریاست وثوقالدوله» باقی بودم.
فرهنگستان اول منحل شد، مرتبه دوم باز تشکیل شد من هم بودم.
وزیر فرهنگ عوض شد، مرآت موقتاً رئیس شد، کلماتی وضع شد و تا 1319 سه جزوه منتشر شد. پس از 1320 چند نفر رئیس فرهنگستان عوض شدند. من به کار خود مشغول بودم و این جلسات تا 1331 گاهی تشکیل می شد ولی کاری انجام نمیداد و کم کم منحل شد، و محل آن به مدرسه واگذار شد بنای پشت مسجد سپهسالار که حالا کتابخانه مدرسه است.
در 1319 تشکیلات دانشگاه مستقل شد و برای دانشکده پزشکی یک رئیس فرانسوی به نام اُبرلین آوردند. وی مرا از دانشسرای عالی به دانشکده پزشکی دعوت کرد و کرسی گیاه شناسی را به من واگذار کرد. پس از چند ماه از من خواهش کرد که معاونت او را بپذیرم. من هم در حین تدریس کارهای معاونت را انجام میدادم. ابرلین مراجعت کرد. کفالت دانشکده پزشکی را به من واگذار کردند.
موقتاً قبول کردم. در سال 1327 سازمان شاهنشاهی از من دعوت کرد که معاونت مدیرعامل را قبول کنم برای کمک خرج تا 1349 در آنجا بودم. کارهای مالی آنجا قسمتی با من بود قسمتی هم با خودشان شرح آن محتاج به تذکر نیست.
در 1345 بازنشسته شدم. در سال 1349 مجدداً فرهنگستان تشکیل شد. من به عضویت انتخاب شدم تا سال 1347 هفتهای دو روز به آنجا میرفتم. مقداری از لغات طبیعی و علمی را به فارسی برگرداندیم ولی به علت مخالفت اشخاصی کار آنجا هم پیشرفتی نداشت. از سال 1326 به بعد سه کتاب دانشگاهی در گیاه شناسی تألیف کردم که تا این اواخر معمول بود و از هر یک از آنها چندین چاپ به عمل آمده است.
سفرهایی که به خارج کردم:
-در سال 1324 به آذربایجان شوروی
-در سال 1324 به جماهیر شوروی و لنین گراد به دعوت فرهنگستان علوم.
-در سال 1334 به جماهیر شوروی برای افتتاح دانشکده و دانشگاه مسکو (1) (2)
* * *
گل گلاب از آغازگران ترانه سرائی ایران و یکی از نخستین شاگردان مدرسه عالی موسیقی بود که آن جا نیز به تدریس پرداخت. او گفته بود: موسیقی را با کلنل وزیری کار کردم. از سرودههای حماسی استاد گل گلاب سرود «ای ایران» و سرود «آذر آبادگان» بود که با صدای بنان اجرا شد و همچنین «خاک ایران» و «پایدار ایران» از تصنیفهای گل گلاب این ها را هم شنیدهایم:
-«ره عشق» و «بلبل مست» با صدای بنان
-«زبان عشق» با صدای عبدالعلی وزیری و «وصال دوست» با آهنگ وزیری.
در مورد سرود «ای ایران» چنین نقل شده است:
-«در شهریور 1320 روزهای تاریک بر کشور حکمفرما بود. ایران خود را در جنگ دوم جهانی بیطرف خوانده بود، اما استعمار انگلیس و روسیه بدون توجه به این امر کشور را در تصرف خود در آورده بودند روز دهم شهریور ماه بود و فضای تهران آکنده از سوگ و تیرهبختی، ولی در خانه شادروان استاد روحالله خالقی سه مرد بزرگ که جز به شکوه ایران نمیاندیشیدند به تدوین سرود جاودانه «ای ایران» مشغول بودند.
سرودی که شعر آن را شادروان «دکتر حسین گل گلاب» و آهنگ آن را ذوق شکفته شادروان استاد روحالله خالقی پرداخته بود و به وسیله شادروانان صبا، محجوبی، شهناز و تهرانی به همراه نوای نیروبخش و توان خیز و سحرآفرین بنان اجرا شد». آقای جعفر ربانی مینویسد:
«از دیگر فعالیتهای دکتر گل گلاب میتوان به سرودها و ترانههای کودکان اشاره نمود. به این ترتیب گل گلاب در درجه اول یک گیاه شناس، یک محقق عالی مقام است تا شاعری که برای کشور خود و کودکان آن شعرهای زیبا میسراید.
شاعری و هنرمندی جنبه دیگری از شخصیت گل گلاب است که میتوان آن را میراث زندگی در خانوادهای دانست که سایه پدری هنرمند و با ذوق بر سر آن است. از مطالعه مجموعۀ «زندگی و کار گل گلاب» چنین برمیآید که او عشق وافری هم به طبیعت و هم به مردم و سرزمین خود داشته است و کوشیده است این عشق را در آثار تألیفی و یا سرودهها و دیگر اقدامات فرهنگی خود متجلی سازد.
نمونههایی از شعرها و سرودهای دکتر گل گلاب:
ای ایران
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خارهای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بی مهر تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ما است
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت در دل نپرورم
از آب و خاک و مهر تو سرشته گلم
مهر اگر برون رود تهی شود دلم
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
* * *
ایران
ما باغ ایران را گلیم
ایران گل و ما بلبلیم
ما غنچههای نو رسیم
گلهای بی خار و خسیم
تا مهر و مه پاینده است
ایران ما پاینده است
ما را در ایران زادهاند
شیر محبت دادهاند
او در وجود آوردمان
در دامنش پروردمان
تا مهر و مه پاینده است
ایران ما پاینده است
باغ جهان ایران ماست
بی او جهان زندان ماست
گهواره جنبان همه
او جسم ما و جان ما است
تا مهر و مه پاینده است
ایران ما پاینده است
«کتاب فارسی چهارم دبستان 1341»
* * *
پی نوشت:
1 -یزدی نژاد، دکتر علی- نام آواران پزشکی معاصر ایران، انتشارات میرماه 1384
2 -سلیمانی دکتر فرامرز، حسین گل گلاب، ای ایران را سرود، نامه یاما 1382
* * *
منبع:
نقل به اختصار، از کتاب پزشکان در قلمرو فرهنگ و هنر، گردآوری و نگارش: دکتر محمدحسین عزیزی
باران
شعری ماندگار از مجدالدین میر فخرائی «گلچین گیلانی»
باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها
رودها راه اوفتاده
شاد و خرم
یک – دو سه گنجشک پرگو
باز هر دم
می برد این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی
* * *
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چُست و چابک
از پرنده
از خزنده
از چرنده
بود جنگل گرم و زنده
* * *
آسمان آبی چو دریا
یک – دو ابر این جا و آن جا
چون دل من
روز روشن
بوی جنگل، تازه تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان می زدی پر
هر کجا زیبا پرنده
* * *
برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی
سنگ ها از آب جسته
از خزه پوشیده تن را
پس وزغ آن جا نشسته
دم به دم در شور و غوغا
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ می زد، چرخ می زد، همچو مستان
چشمه ها چون شیشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آنها سنگ ریزه
سرخ و سبز و زرد و آبی
* * *
با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو
می پریدم از سر جو
دور می گشتم ز خانه
می پراندم سنگ ریزه
تا دهد بر آب لرزه
بهر چاه و بهر چاله
می شکستم کرده خاله*
می کشانیدم به پایین
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی
* * *
می شنیدم از پرنده
داستان های نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه می دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا
شاد بودم
می سرودم:
روز! ای روز دل آرا!
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بی جان
این درختان
با همه سبزی و خوبی
گو، چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟
روز! ای روز دل آرا!
گر دل آرائی است، از خورشید باشد
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیبایی است، از خورشید باشد
* * *
اندک اندک، رفته، رفته ابرها گشتند چیره
آسمان گردیده تیره
بسته شد رخسار خورشید درخشان
ریخت باران، ریخت باران
جنگل از باد گریزان
چرخ می زد همچو دریا
دانه های گرد باران
پهن می گشتند هر جا
* * *
برق چون شمشیر بران
پاره می کرد ابرها را
تندر دیوانه، غران
مشت می زد ابرها را
روی برکه، مرغ آبی
از میانه، از کناره
با شتابی
چرخ می زد بی شماره
گیسوی سیمین مه را
شانه می زد دست باران
بادها با فوت خوانا
می نمودندش پریشان
سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا
بس دل آرا بود جنگل
به! چه زیبا بود جنگل!
بس ترانه، بس فسانه
بس فسانه، بس ترانه
بس گوارا بود باران
به! چه زیبا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی:
بشنو از من، کودک من!
پیش چشم مرد فردا
زندگانی خواه تیره، خواه روشن
هست زیبا، هست زیبا،هست زیبا
پی نویس:
*کرده خاله= چوب بلند قلاب دار که با آن آب از چاه می کشیدند
|
behnam5555 |
04-13-2015 06:32 PM |
|
behnam5555 |
04-13-2015 06:37 PM |
چگونگی پیشگیری و درمان سنگ کلیه
http://s1.picofile.com/file/7308824187/kidney.gif
سنگ کلیه
سنگ کلیه ذرات کوچک و سخت که در یک یا هر دو کلیه تشکیل شده و گاهی به داخل حالب ها (لوله های عضلانی باریکی که ادرار را از کلیه ها به مثانه منتقل می کنند) انتقال یابند. سنگ کلیه از نظر اندازه از یک دانه شن تا حدود یک توپ گلف متغیر بوده و ممکن است منفرد یا متعدد باشد. سنگ کلیه معمولاً بزرگسالان بالای ۳۰ سال از هر دو جنس را مبتلا می سازد ولی در مردان شایع تر است .
علایم شایع
دوره های درد شدید و پیچشی (متناوب ) به فاصله هر چند دقیقه . درد معمولاً ابتدا در ناحیه پشت ، درست پایین دنده ها، ظاهر می گردد. در طی چند ساعت یا چند روز، ناحیه درد از مسیر حرکتی سنگ از حالب به طرف کشاله ران پیروی می کند. با دفع سنگ درد بیمار متوقف می گردد.
تهوع مکرر
دفع مقادیر اندک خون در ادرار. ادرار ممکن است کدر یا تیره به نظر برسد.
علل
دفع مقادیر بیش از حد کلسیم از ادرار در اثر اختلال غده پاراتیرویید ـ که تنظیم متابولیسم کلسیم را به عهده دارد ـ یا در اثر مصرف بیش از حد کلسیم و ویتامین ـ د
نقرس (در مورد سنگ های اسیداوریکی )
انسداد ادراری به هر دلیل
عوامل افزایش دهنده خطر
کاهش حجم ادار ناشی از بی آبی یا آب وهوای گرم و خشک
رژیم غذایی نامتناسب (مصرف بیش از حد کلسیم )
سابقه خانوادگی سنگ کلیه
پرکاری پاراتیرویید
در بستر افتادن طولانی مدت به هر دلیل
سوء مصرف الکل
پیشگیری
مصرف روزانه حدود ۳ لیتر مایعات و عمدتاً آب خالص
اجتناب از مصرف شیر و فرآورده های لبنی در صورتی که سنگ کلیه از نوع کلسیمی ـ فسفری باشد.
خودداری از شرایطی که با تعریق بیش از حد همراه است .
عواقب مورد انتظار
سنگ های بزرگ معمولاً در کلیه مانده و بدون علامتند، هرچند که می توانند به کلیه آسیب بزنند. سنگ های کوچک به آسانی همراه ادرار از طریق حالب دفع می گردند. سنگ های بین این دو اندازه که از طرفی قابلیت ورود به حالب را داشته و از طرف دیگر به اندازه کافی کوچک نیستند تا عبور آنها از حالب به آسانی صورت گیرد باعث ایجاد درد شدید می گردند. این سنگ ها معمولاً در طی چند روز دفع می گردند. چنانچه حرکت سنگ متوقف شده و باعث انسداد ادراری گردد، برای پیشگیری از آسیب بیشتر کلیه باید خارج گردد.
عوارض احتمالی
عفونت دستگاه ادراری آسیب به کلیه به طوری که عمل جراحی را ضروری سازد. عود سنگ
درمان
اصول کلی
- هنگام ادرار کردن از کاغذ صافی یا گاز استفاده کنید تا دفع سنگ مشخص شود؛ یا داخل یک ظرف شیشه ای ادرار کرده ، وجود سنگ را بررسی کرده و در صورت وجود آن را جدا کرده ، ادرار را دور بریزید. برای مشخص شدن ترکیب سنگ ، آن را نزد پزشک ببرید.
- بررس های تشخیصی ممکن است شامل آزمایش کامل ادرار و کشت ادرا، عکس شکم ، سونوگرافی کلیه ، سی تی اسکن ، و اُروگرافی وریدی (روشی برای بررسی کلیه ها و مجاری ادرار با تزریق یک داروی قابل شناسایی توسط اشعه ایکس به داخل جریان خون )
- در صورت وجود سنگ کوچک منفرد بدون عارضه انسداد و عفونت ممکن است به درمان خاصی نیاز نباشد.
- در مورد سنگ های بزرگتری که خودبه خود دفع نشده و باعث ایجاد عوراض ، عفونت یا درد شدید شده اند اقدامات درمانی به منظور حذف آنها لازم است . روش های مختلف درمانی در این زمینه عبارتند از: حل کردن سنگ به طریق شیمیایی ، در آوردن سنگ با آندوسکوپ ، خارج کردن سنگ از طریق پوست ، سنگ شکنی با کمک امواج ماوراء صورت از خارج بدن [ESWL] ، و به ندرت جراحی باز. سایر رویکردهای درمانی جدید نیز در دست بررسی است .
- سنگ های ناشی از بالا بودن میزان کلسیم بدن ممکن است نیازمند برداشت جراحی بافت پاراتیرویید غیرطبیعی باشند.
داروها
مسکن ها
داروهای ضداسپاسم برای شل کردن عضلات حالب و کمک به دفع سنگ
بسته به نوع سنگ (سنگ های حاوی کلسیم ، استروایت ، سیستینی ، اسیداوریکی یا سایر ترکیبات ) داروهایی به منظور متوقف کردن رشد سنگ های موجود یا تشکیل سنگ های جدید ممکن است تجویز شود. این نوع درمان مستلزم برنامه طولانی مدت بوده و پایبندی بیمار به اجرای آن در موفقیت آن مهم است .
فعالیت
اگر شما از ابتلای خود به سنگ کلیه مطلع هستید از موقعیت هایی که در آنها بروز درد شدید ممکن است خطر آفرین باشد، نظیر بالارفتن از نردبان و کار برروی پشت بام یا داربست دوری کنید.
طی حمله سنگ کلیه تا حد امکان به فعالیت های طبیعی خود ادامه دهید.
در بستر نمانید چرا که فعالیت به دفع سنگ کمک می کند.
رژیم غذایی
اگر نوع سنگ کلسیمی یا فسفری باشد، از مصرف فرآورده های لبنی ، شکلات و نارگیل خودداری کنید.
اگر نوع سنگ فسفاته باشد، رژیم غذایی حاوی اسیدها به اسیدی نگه داشتن مختصر ادرار کمک می کند.
اگر نوع سنگ ، اسیداوریکی یا سیستینی باشد، رژیم غذایی حاوی مواد قلیایی به قلیایی نگه داشتن مختصر ادرار کمک می کند.
در مورد همه انواع سنگ ، نوشیدن روزانه حداقل ۱۳ لیوان مایعات (و بیشتر از همه آب خالص ) ضروری است
رژیم غذایی کم چربی و پرفیر نیز توصیه می گردد.
در این شرایط به پزشک خود مراجعه نمایید
اگر شما یا یکی از اعضای خانواده تان دارای علایم سنگ کلیه باشید.
- اگر افزایش درجه حرارت تا ۳/۳۸ درجه سانتیگراد
- اگر بروز علایم عفونت کلیه (سوزش و ناراحتی هنگام ادرار کردن یا احساس مکرر نیاز فوری به ادرار کردن )
- اگر دچارعلایم جدید و غیرقابل توجیه شده اید. داروهای تجویزی ممکن است با عوارض جانبی همراه باشند.
انواع سنگ کلیه
سنگ کلیه دراثرکریستال حاصل از نمک و مواد موجود درا د را ربه وجود می آید، که به تدریج اندازه ی آن بزرگ می شود. سنگ های کلیه علایم و جنبه های بالینی مشابهی دارند، ولی نوع بیماری ودرمان آنها متفاوت است. براساس مطالعات درازمدت، در بسیاری ازموارد احتمال عود مجدد وجود دارد، لذا سنگ دفع شده باید تجزیه شده و ارزیابی های لازم روی بیمار صورت گیرد.
افزایش فیبر غذایی، سبب کاهش عوامل خطر تشکیل سنگ به خصوص سنگ های کلسیمی می شود.
عوامل زمینه ساز بروز سنگ های کلیه:
۱- کم تحرکی: کم تحرکی که مثلاً در هنگام بیماری یا ناتوانی رخ می دهد، می تواند سبب برداشت کلسیم بیشتری از استخوان شده ، لذا غلظت کلسیم در ادرار افزایش می یابد.
۲- پرکاری تیروئید: پرکاری تیروئید اولیه، سبب افزایش دفع کلسیم می شود. حدود دوسوم افرادی که بیماری غد د درون ریز دارند، مبتلا به سنگ کلیه می شوند. در عین حال این اختلال تنها ۵% موارد سنگ های کلسیمی را در بر می گیرد.
۳- اسیدوز توبولی کلیه: در اثر نقص در تولید آمونیاک به وسیله ی کلیه، افزایش دفع کلسیم (توسط کلیه) ایجاد می شود.
۴- مصرف زیاد نمک : براساس مطالعات، مصرف زیاد نمک سبب افزایش دفع کلسیم درادرار می شود.
۵- افزایش کلسیم ادرار با علت ناشناخته : برخی افراد حتی با مصرف رژیم غذایی کم کلسیم، به دلایل ناشناخته روزانه تا ۵۰۰ میلی گرم کلسیم دفع می کنند.
۶- افزایش اگزالات ادرار: حدود نیمی از سنگ های کلسیمی به این ترکیب متصل می شوند. اگزالات به طور طبیعی تنها در چند ماده ی غذایی وجود دارد و دسترسی بدن به اگزالات به میزان جذب و دفع آن بستگی دارد، که در همه ی افراد این نسبت یکسان نیست. مطالعات انجام شده بر روی افراد سالم داوطلب، نشان داده است که در مورد تمام غذاها همچنان که اگزالات غذا افزایش می یابد، دفع اگزالات ادراری به همان نسبت بالا نمی رود. تنها هشت ماده ی غذایی سبب افزایش دفع ادراری اگزالات می شوند. این مواد غذایی شامل: اسفناج، ریواس ، چغندر ، آجیل، شکلات ، چای ، سبوس گندم و توت فرنگی هستند. به طور طبیعی مقدار اسید اگزالیک دفع شده در ادرار، نباید بیشتر از ۴۰-۱۰ میلی گرم در روز باشد تنها ۱۰% این میزان از رژیم غذایی حاصل می شود، بقیه ی آن، حاصل سوخت و ساز داخلی است.
اختلالات گوارشی توام با سوء جذب، معمول ترین علت افزایش دفع ادراری اگزالات می باشند که در بیماری ها یی مانند کرون و سلیاک دیده می شود. زیرا چربی جذب نشده، کلسیم را در روده باند می کند و در نتیجه جذب اگزالات افزایش می یابد.
یک اختلال ژنتیکی نادر نیز باعث افزایش اگزالات در ادرار می شود که در نتیجه سنگ های اگزالات کلسیم عود کننده، ایجاد می شوند که نهایتاً نارسایی کلیه ایجاد می شود. این افراد معمولاً قبل از رسیدن به دهه ی سوم زندگی تلف می شوند.
۷- پروتئین حیوانی: رژیم غذایی پر پروتئین همراه با افزایش دفع کلسیم، اگزالات و اورات است. در واقع مصرف زیاد پروتئین حیوانی با بار اسیدی آن (۱ میلی اکی والان هیدرژن در هر گرم پروتئین ) سبب افزایش دفع کلسیم می شود. لذا برخی محققان، رژیم های غذایی گیاهی را به افراد مستعد ابتلا به سنگ های کلیه توصیه می کنند.
۸- فیبر غذایی: افزایش فیبر غذایی، سبب کاهش عوامل خطر تشکیل سنگ به خصوص سنگ های کلسیمی می شود.
انواع سنگ های کلیه:
۱- سنگ های اگزالات و فسفات کلسیم: حدود ۸۰% سنگ های کلیه، از جنس اگزالات کلسیم هستند و بروز این نوع سنگ کلیه بیشتر در سنین میانسالی است. از جمله علل دیگر، پرکاری تیروئید، افزایش اسید اوریک ادرار، اسیدوز توبولی کلیه، افزایش اگزالات ادرار و افزایش کلسیم ادرار می باشد. درمان اولیه شامل برطرف کردن عامل اصلی است. برای مثال در درمان پرکاری تیروئید، غده ی تیروئید برداشته می شود. در اسیدوز توبولی کلیه، درمان بیکربناتی و پتاسیمی است.
۲- سنگ های STRUVITE: این سنگ ها از نظر شیوع، بعد از سنگ های کلسیمی هستند که حاوی آمونیوم، فسفات و منیزیم می باشند. در واقع این سنگ ها حدود ۱۵-۵% موارد سنگ کلیه را تشکیل می دهند. این سنگ ها با عفونت های سیستم ادراری ارتباط دارند، به این علت به آنها سنگ های عفونی گفته می شود. عامل بیماری زایی که عفونت ایجاد می کند، PROTEUS MIRABILIS است. این عامل بیماری زا، یک باکتری حاوی اوره آز است که اوره را می شکند. این آنزیم، اوره را به آمونیاک تبدیل می کند. در نتیجه PH ادرار را قلیایی می نماید. در این محیط قلیایی، STRUVITE رسوب می کند و بزرگ می گردد. معمولاً این سنگ ها با جراحی برداشته می شوند.
۳- سنگ های اسید اوریکی: این سنگ ها حدود ۴% موارد سنگ کلیه را تشکیل می دهند. افزایش دفع اسید اوریک، در اثر اختلال در سوخت و ساز واسطه ای پورین ها رخ می دهد، که در بیماری نقرس دیده می شود. البته ممکن است در اثر بیماری های تحلیل برنده ی دیگر نیز، که سبب شکسته شدن سریع عضلات می شوند، هم به وجود آید.
۴- سنگ های سیستئینی: این سنگ ها حدود ۱% موارد سنگ کلیه را تشکیل می دهند. این بیماری ژنتیکی نسبتاً نادر، در اثر اختلال ژنتیکی در بازجذب کلیوی اسید آمینه ی سیستئین رخ می دهد. لذا این ترکیب در ادرار تجمع می یابد. به این وضعیت، سیستینئوری ( وجود سیستئین در ادرار) گفته می شود. علت این اختلال ژنتیکی است. لذا در سنین کودکی بروز می کند و معمولاً سابقه ی خانوادگی نیز دارد. این بیماری یکی از معمول ترین علت های سنگ کلیه در دوران کودکی و قبل از بلوغ است.
علل بروز سنگ کلیه
ایسکانیوز ـ بررسیها نشان میدهد، زمانیکه میزان نمک و مواد معدنی موجود در بدن افزایش یابد شرایط برای ابتلا به سنگ کلیه مساعد میشود.
از مهمترین عواملی که امکان ابتلای فرد را به سنگ کلیه افزایش میدهد، عبارتند از:
- قرار گرفتن فرد در رده سنی ۲۰ الی ۴۰سال
- مصرف داروهایی از قبیل داروهای ادرارآور، داروهای مربوط به ضدترشی معده و ….
- داشتن یک کلیه
- مصرف رژیمهای غذایی غنی شده در پروتئین ولی ضعیف از لحاظ تامین میزان فیبر مورد نیاز بدن
- کم شدن میزان آب موجود در بدن به دنبال عدم مصرف مایعات و سکونت در محیطهای گرم
- و در نهایت، عدم تحرک و فعالیت
در بسیاری از موارد سنگهای کلیوی قادر به حرکت نمیباشند و به این ترتیب نمیتوانند نشانهای مبنی بر وجود این بیماری در فرد ایجاد کنند. ولی اگر این سنگها قادر به حرکت باشند، باعث بروز نشانههای زیادی در فرد میشوند، نشانههایی از قبیل،
- احساس در دور عضلات کمر
- وجود خون و تیرگی در ادوار
- حالت تهوع و استفراغ
- احساس سوزش به هنگام خارج شدن ادرار از بدن
- تب و ….
راههای درمان سنگ کلیه، بسته به نوع سنگ و چگونگی متفاوت میباشد.
بیشتر سنگهای کلیه، بدون نیاز به جراحی قابل درمانند، یعنی در چنین مواردی نو شدن میزان زیادی مایعات و داشتن تحرک و فعالیت کافی است که بتوان به دفع سنگ از بدن کمک کرد. ولی زمانی هم هست که اگر سنگ کلیه به مدت طولانی در بدن باقی بماند، میتواند باعث بروز ایجاد عفونتها و یا ناراحتیهای حاد کلیوی شود، در چنین مواردی عمل جراحی توصیه میشود.
اثر رژیمهای غذایی بر سنگ کلیه
سنگهای کلیوی بسیار شایعند و قابلیت بازگشت و تولید درد زیادی دارند. بیشتر این سنگها از کلسیم اگزالات تشکیل شدهاند و هنگامی که سطح کلسیم ادرار از سطح طبیعی بالاتر میرود تشکیل میشوند.
تحقیقات جدید نشان میدهند که برای جلوگیری از برگشت سنگ کلیه محدودیت در مصرف پروتئینهای حیوانی و نمک نمک در رژیم غذایی موثرتر از کاهش مصرف کلسیم است. در یک بررسی مقایسهای نشان داده شد که تنها ۲۰ درصد کسانی که در رژیم غذای خود از پروتئینهای حیوانی و نمک کمتر استفاده میکردند دو بار مبتلا به سنگ کلیوی شدند. این در صورتی است که ۳۸ درصد از کسانی که محدودیت استفاده از کلسیم را داشتند دچار بازگشت سنگ کلیه شدند. نتایج به دست آمده از تحقیقات دانشمندان ایتالیایی نشان میدهد کاهش استفاده از کلسیم نه تنها موجب کم شدن درصد ابتلای دوباره به سنگ کلیه نمیشود بلکه باعث افت شدید کلسیم بدن و در نتیجه بیماریهای استخوانی به خصوص در بانوان میشود.
یک رژیم غذایی با مقدار کاهش یافته از پروتئینهای حیوانی و نمک میتواند از ترشح کلسیم در ادرار و منجر به ترشح مقادیر افزایش یافتهای از اگزالات در ادرار میشود. مصرف پتاسیم نیز در کاهش دفع کلسیم بسیار مؤثر است.
منبع : www.pezeshk.us
|
behnam5555 |
04-13-2015 06:41 PM |
|
behnam5555 |
04-13-2015 06:43 PM |
نکات اساسی برای گرفتن یک عکس خوب با موبایل!
درست است که باید به سوژه نزدیک باشید، اما نه آنقدر که همه چیز از حالت طبیعی خارج شود. مخصوصا اگر از صورت یک نفر می خواهید عکس بگیرید، تنظیم فاصله بسیار مهم است...
این روزها هر جا که میروی، چند نفری را میبینی که با تلفن همراه خود مشغول عکاسی هستند. اگر به اماکن باستانی و دیدنی بروید که قضیه پررنگ تر هم میشود. تقریبا بیشتر کسانی که میخواهند تازه گوشی موبایل بخرند، داشتن دوربین برایشان موضوع مهمی است و البته اگر این وسیله را قبلا داشته باشند، این دفعه به کیفیت دوربین هم فکر می کنند.
با این همه یک نکته همواره مغفول میماند، چطور باید با دوربین تلفن همراه عکسی با کیفیت بگیریم؟ اشتباه نکنید، منظور روش کار با گوشی نیست; بلکه چگونگی گرفتن یک عکس خوب، مدنظر است. اگر تلفن همراه شما دوربین عکاسی دارد و یا قصد خرید گوشی با این امکان را دارید، حتما به نکات زیر برای عکاسی بهتر، توجه کنید:
1) گوشی هایی که دوربین عکاسی دارند، معمولا گران تر از انواع دیگر هستند، البته این درجه گرانی، با توجه به قدرت دوربین تغییر می کند ولی در هر صورت شما پول دوربین گوشی را پرداخت کرده اید، پس حتما از آن استفاده کنید! تعجب نکنید، هستند کسانی که گوشی دوربین دار دارند ولی از آن استفاده نمیکنند.
2) حالا که قرار است از دوربین گوشی تان استفاده کنید، پس بعنوان اولین کار، لنز دوربین را تمیز کنید. دوربین های عکاسی معمولا درپوش مخصوص لنز دارند، اما دوربین های روی گوشی معمولا چنین نیستند و اثر انگشت یا خاک بسیار روی آنها دیده میشود. لنز دوربین را با یک دستمال نخی یا دستمال عینک تمیز کنید.
3) به فاصله خود و سوژه عکاسی توجه کنید. یکی از مشکلات اساسی در عکس هایی که توسط دوربین های موبایل گرفته می شوند، فاصله زیاد با سوژه است.
4) درست است که باید به سوژه نزدیک باشید، اما نه آنقدر که همه چیز از حالت طبیعی خارج شود. مخصوصا اگر از صورت یک نفر می خواهید عکس بگیرید، تنظیم فاصله بسیار مهم است.
5) بصورت فیزیکی به سوژه نزدیک شوید، نه با زوم دستگاه. زوم دیجیتال، عکس بهتری به شما نمیدهد. بهتر است عکس خود را بگیرید و بعد با استفاده از نرم افزارهایی مانند فتوشاپ، هر قسمت را که تمایل داشتید جدا کنید.
6) پس از تنظیم فاصله نوبت تنظیم نور است، حتما میدانید که هرچه نور تابیده شده به سوژه بیشتر باشد، عکس واضح تری خواهید داشت. این موضوع در همه دوربین ها یکسان بوده و برای همین است که عکاسان از فلش استفاده می کنند. این روزها موبایل هایی به بازار آمده که یا فلش دارند و یا امکان نصب این وسیله روی آنها طراحی شده است; اما اگر گوشی شما این امکان را ندارد، حتما نور محیط را زیاد کنید. مثلا در روز به فضای باز بروید و یا در شب همه چراغ ها را روشن کنید. البته توجه داشته باشید که افراط در هیچ کاری خوب نیست; ا زجمله نورپردازی.
7) میدانید که نور سفید، مخلوط چند رنگ است. گاهی اوقات این نور در برخورد با عدسی دوربین تجزیه شده و عکس شما را بدرنگ می کند. برای رهایی از این مشکل، از امکانی به نام Balance White استفاده کنید. معادل فارسی این اصطلاح، «تراز سفیدی» است. این قابلیت به شما اجازه می دهد تن مایه های رنگی اضافی را از نور محیط گرفته و عکس هایی با رنگ طبیعی بگیرید.
8) ثابت بودن دوربین مسئله بسیار مهمی است. بسیاری از عکاسان، پایه های با قابلیت حمل آسان دارند که در هر نقطه ای آن را بر زمین می گذارند. عکاسی با دوربین تلفن همراه این امکان را از شما می گیرد پس بهتر است با روش های دیگری، این ثبات را به دست آورید، مثلا می توانید دستی که دوربین در آن است را با دست دیگر نگه دارید یا به جایی تکیه دهید.
9) تا زمانی که عکس ثبت نشده، تکان نخورید. برخی از دوربین ها وقفه شاتر طولانی دارند. پس هنگامی که دکمه را فشار دادید، ثابت بمانید تا عکس گرفته شده را روی صفحه ببینید.
10) خاصیت دوربین دیجیتالی اینست که می توان به هر تعداد عکس انداخت یا چون فیلم وجود ندارد و شما هزینه ای نمیدهید. از سوی دیگر عکاسی یک هنر بسیار تجربی است و دیگر اینکه عکاسی با هر دوربین، لم خاص خود را دارد. پس آنقدر عکس بگیرید تا با دوربین موبایل تان آشنا شوید.
11) برخی دوربین های موبایل به شما این امکان را می دهند که وضوح عکس تان را انتخاب کنید. به یاد داشته باشید که همیشه وضوح بالا بهتر است.
12) در هر حال اگر از عکس خود راضی نیستید، در دور انداختن آن لحظه ای درنگ کنید. افزایش کیفیت یک عکس با استفاده از نرم افزارهای موجود در گوشی و یا نرم افزارهای کامپیوتری کار چندان ساده ای نیست. در صورتی که به سادگی می توان یک عکس جدید بگیرید.
13) هر روز بر میزان حافظه گوشی تلفن همراه افزوده میشود. به اضافه اینکه شما می توانید از حافظه های جانبی هم استفاده کنید. با این همه بهتر است که عکس های خود را در اولین فرصت به کامپیوتر منتقل کنید. این کار، خطر از بین رفتن عکس ها را کاهش می دهد به اضافه اینکه افراد ناباب را هم در دزدیدن عکس های شما ناکام میگذارد.
14) اگر کیفیت تصویر دوربین شما بالا است می توانید عکس هایتان را چاپ کنید. برای این کار استفاده از فوتو پرینتر، بهترین روش است.
15) خلاصه اینکه در صورتیکه کیفیت تصویر دوربین شما بالا نیست، از خیر چاپ عکس بگذرید که دور ریختن پول است.
|
behnam5555 |
04-13-2015 06:46 PM |
زندگينامه ناپلئون بناپارت
ناپلئون بناپارت
نخستین امپراتور فرانسه ( 1769- 1822 )
«ناپلئون بناپارت» در 15 اوت 1769، در جزیره «کرس» مديترانه و در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد. در آن زمان، این جزیره جزء حکومت «جنوا» (واقع در ایتالیای امروزی) بود، اما بعدها به اشغال فرانسه در آمد. ناپلئون فرزند چهارم از ۱۱ فرزند خانواده «كارلو بناپارت» و «لتيزا رومولينو» بود. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايى، به همراه برادرش براي ورود به دانشگاه عازم «بورگوندى» شد. يك سال بعد، ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت، ولى برادرش او را همراهى نكرد. وي از بهترين دانشجويان علوم نظامى در دانشگاهى بود كه در آن زمان، قويترين و برترين مردان نظامى اروپا را در اختيار داشت. ناپلئون به ارتش لويى شانزدهم پيوست تا با خدمت در آن، نقش مهمى در تاريخ فرانسه ايفا كند. او به صف سلاحها در «والنس» رفت و تعليمات ارشد نظامى را گذراند. پس از آن با درجه ستوان دومى راهى «كروسيكا» شد.
در سال ۱۷۸۶، ناپلئون با مرگ پدر به زادگاه خود بازگشت تا به اداره برخى امور خانواده بپردازد. او طي سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰، در «آكسون» به پرورش ديدگاههاي انقلابى خود پرداخت و به جنبه هاي گوناگون آن فكر كرد. ناپلئون در سال ۱۷۹۱ به «والنس» منتقل شد، در تابستان ۱۷۹۲ به پاريس آمد و پس از آن، دوباره به «والنس» بازگشت تا شاهد اختلاف ميان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در ارتش فرانسه باشد. انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثير چندانى بر وي نداشت، چرا كه او ديگر با سلطنت طلبان ابراز همدردى نمي كرد و از سوي ديگر، فرد سياسى و انقلابى هم نبود. در سال ۱۷۹۲، فرانسه وارد جنگ پروس و اتريش شد و انگليس در سال ۱۷۹۳ كنترل «تولون» را به دست گرفت. ناپلئون پس از نقش آفريني براي شكست انگليسي ها به درجه ژنرالى رسيد و با «آگوستين روبسپير»، برادر كوچكتر ماكسيميليان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاكوبنها[*] نبود، ولى از حمايت سياسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاكوبنها در ۱۷۹۴ باعث شد تا ناپلئون نيز به زندان بيفتد، اما پس از ۱۰ روز به دليل اينكه هيچ گونه مدركى بر ضد او پيدا نكردند، آزاد شد.
با وجود فراز و نشيب هايي كه در ارتش ناپلئون وجود داشت، زماني كه از او خواستند تا عمارت باغى شاه يا «تويلرى» را حفاظت كند، شورش دوم را با موفقيت سركوب كرد و به سرپرستى نيروهاى امنيتى حاضر در پاريس گماشته شد. وي در زمستان سال ۱۷۹۵ با «ژوزفين» - كه از همسر قبلى خود دو فرزند داشت - ازدواج كرد و چند روز پس از آن، همسر خود را در پاريس تنها گذاشت و به قصد جبهه هاى جنگ، راهى ايتاليا شد. وي پس از كسب پيروزيهاى زياد در ايتاليا به فرانسه بازگشت و در پاريس از او به عنوان قهرمانى ياد مى كردند كه هم در جنگ و هم در صلح، پيشتاز است. سپس به ناپلئون پيشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمره هاي انگليس به مصر برود. از اين رو در سال ۱۷۹۸ با ارتش ۳۵ هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسكندريه را به تصرف خويش درآورد. بعد از آن به قصد تسخير قاهره به راه افتاد و در نزديكى «العدم» با نيروهاى مصرى وارد جنگ شد و با كمترين تلفات، جنگ را به سود خود پايان بخشيد.
ناپلئون در سال ۱۷۹۹ به پاريس رفت و طى كودتايى، حكومت را سرنگون كرد و در راس هيات ۱۳ نفرى، ديكتاتورى خود را آغاز نمود. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سركوب جنگهاى داخلى، ناپلئون به يكى از قدرتمندترين ديكتاتورهاى تاريخ فرانسه تبديل شد. وي در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگليس را داشت، ولى به اتريش و روسيه رفت و شكست سختى را به آنها تحميل كرد. ناپلئون تا سال ۱۸۰۷، تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و با شكست سوئد، وارد لهستان شد. تنها قدرتى كه در منطقه و در مقابل ناپلئون باقى ماند، انگليس بود. از اين رو به آنجا حمله كرد، اما شكست سختى از دريادار «نلسون» انگليسى خورد. وي در ۱۸۱۲ نيز به روسيه حمله كرد، ولى نتيجه آن، شكست ارتش ۵۰۰ هزار نفرى فرانسه بود.
امپراتورى قدرتمند ناپلئون، به همان سرعت كه شكل گرفت، به همان سرعت نيز از هم گسيخت. او در سال ۱۸۱۵ به جزيره «البا» تبعيد شد، ولى پس از گذشت۱۰ ماه با شنيدن اخبار نارضايتى مردم از سلطنت لويى هجدهم، با يك هزار و ۲۰ مرد جنگى به پايتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. يكصد روز با آرامش سپري شد، ولى متحدان اروپايى دوباره حمله كردند و ناپلئون ناچار بود براى حفظ تاج و تخت خود به جنگ بپردازد. در ژوئن همان سال، ناپلئون با شكست سختى كه در «جنگ واترلو» خورد به پاريس بازگشت و به جزيره «سنت هلن» تبعيد شد و تا آخر عمر در آنجا ماند. او كه از بيمارى سرطان رنج مى برد، در پنجم ماه مه ۱۸۲۱ درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملكت داشت و هنوز از قوانين مدنى و اروپاى متحد او به عنوان «قوانين ناپلئون» ياد مي كنند، اما تنها ايراد ناپلئون در اين بود كه مى خواست انديشه هاي خود را به زور اجرا كند.
برگرفته از :
http://www.tabadolnazar.com
|
behnam5555 |
04-13-2015 06:49 PM |
بیست و شش مهارت مقابله با استرس
برای مقابله با استرس ها يا فشارهای روانی، راهکارهای مختلفی وجود دارد که شيوه مديريت صحيح، آنها را به ما می آموزد. با رعايت و بکارگيری اين روشها، می توانيم علاوه بر حل يا کم کردن مشکلات به آرامش پايدارتری دست يابيم و استرس خود را کنترل کنیم:
1- به خداوند توکل کنيم.
توکل به خدا یکی از راههای کاهش استرس است.وقتی انسان ياد خدا را در دل خود زنده نگهدارد و ارتباط روحی و معنوی بين خود و خدا برقرار کند، به آرامش عميق، همراه با خشنودی می رسد و با توکل به خدا از هرگونه استرس و اضطراب و فشار روانی رها می شود.
قرآن کريم در سوره رعد آيه 29 می فرمايد: کسانی که ايمان آوردند قلبهايشان با ياد خدا آرام می گيرد، آگاه باشند تنها با ياد خدا قلبها آرامش می يابد.
2- عوامل استرس زا را کم کنيم.
عوامل بی شماری ممکن است باعث استرس ما شوند. که بايد این عوامل استرس زا را شناخته و سعی کنيم از زندگی خود حذف کنيم. برای مثال، اگر شلوغی موجب ناراحتی ما می شود، زمانی را برای خريد انتخاب کنيم که خلوت باشد.
3- از وقايع اطراف خود با اطلاع باشيم.
بی اطلاعی و ناديده گرفتن حوادث و وقايع اطرافمان، دليل بر شادی و عدم وجود مشکل نيست. گاهی اوقات آن چه ما بعلت عدم آگاهی از اصل موضوع در ذهن خود تصور می کنيم، بسيار بدتر و ناراحت کننده تر از آن چيزی است که واقعا" اتفاق افتاده است.
4- از وضعيت جسمی خود آگاه باشيم.
از نشانه های پريشانی در خود از قبيل سردرد، آشفتگی، درد معده، نداشتن تمرکز، سرماخوردگی، خستگی زياد و ... مطلع باشيم. زيرا اين علائم می توانند نشانه های استرس باشد که باعث اختلالات جدی تر از قبيل: زخم معده، فشار خون بالا، بيماری های قلبی و..... باشند.
5- برنامه های زندگی را اولويت بندی کنيم .
از راههای دیگر کاهش استرس برنامه ریزی و الویت بندی کارها است.هنگامی که با انبوهی از مشکلات بطور همزمان روبه رو هستيم، به آسانی در مقابل آنها به زانو در آمده و از حل آنها عاجز می شويم. زيرا آشفتگی و بی نظمی، در کارها و برنامه ها می تواند توليد استرس کرده، يا نقطه ای برای شروع آن از شکست طرح های ناتمام می شود. اولويت بندی مسائل به ترتيب اهميت و بررسی آنها به ما اين امکان را می دهد که به هر کاری در زمان و مکان خود رسيدگی کنيم، بهتر است که طرحها را يکی بعد از ديگری به انجام برسانيم.
6- به موقع از خانه خارج شويم.
اگر به موقع از خانه خارج شويم، می توانيم بسياری از تنش ها و استرس های خود را کم کنيم و همچنين از بروز مشکلات احتمالی بعدی جلوگيری کنيم.
7- وقت خود را تنظيم کنيم.
کارهای روزمره خود را به ترتيب اهميت و مدت زمان آنها يادداشت کنيم، با اين کار در می يابيم وقت خود را چگونه تنظيم کنيم تا هميشه کارهايمان به موقع انجام شود و دچار استرس نشویم. اگر وقت کافی برای انجام تمام فعاليت های مورد نظر و مهم خود نداريم، شايد بيش از حد و بيهوده تلاش می کنيم.
8- از شر وسايل اضافی خلاص می شويم.
از شر وسايل اضافی و بی مصرف خلاص می شويم و اطراف خود را خلوت کنيم. وسايل اضافی و به درد نخور و شلوغی محيط می تواند استرس زا باشد.
9- شب ها به موقع و به اندازه کافی بخوابيم.
برای کاهش استرس بهتر است خواب کافی داشته باشیم بدن انسان برای تجديد قوا به خواب کافی و لذت بخش نياز دارد. شب به موقع بخوابيم و تا ديروقت بيدار نباشيم. هنگام خواب بهتر است به سمت چپ خود بخوابيم و نفس عميق بکشيم. در اين حالت سوراخ راست بينی تحريک و سمت راست بدن فعال تر می شود. زيرا سمت راست، قسمت فعال بدن است.
http://a1001matlab.persiangig.com/im...10-300x296.jpg
10- صبح زود از خواب بيدار شويم.
سعی کنيم صبح ها، حتی روزهای تعطيل زود از خواب بيدار شويم. در اين صورت ساعت زيستی بدن ما منظم می شود و طبق برنامه خاصی زمان خواب و بيداری ما را تنظيم می کند. در نتيجه پس از مدتی هنگام بيدار شدن، احساس بهتری خواهيم داشت.
11- عادت های استرس زای خود را عوض کنيم.
ما از عادت های خوب و بد خود اطلاع داريم و آنها را خوب می شناسيم. می توانيم آنهايی را که موجب آزار روحی ما می شوند را ترک کنيم. يا اگر ترک آنها مشکل است سعی کنيم از حال و هوای آن عادت خود را خارج کرده يا مسير فکر خود را تغيير دهيم.
12- از معاشرت با افراد استرس زا بپرهيزيم.
از ارتباط با افرادی که سبب استرس ما می شوند دوری کنيم. يا اگر دوری کردن از اين افراد برايمان مشکل است، می توانيم ارتباط خود را با او در جمع برقرار کنيم.
13- ار رقابت با ديگران خودداری کنيم.
رقابت با ديگران در کار، شغل، مقام، زندگی و مخصوصا" تجملات و ظواهر، می تواند يکی از منابع اجتناب ناپذير استرس يا فشار روانی باشد شايد هم افرادی را بشناسيد که کار می کنند تا حسادت و خشم ديگران را برانگيزانند ولی در واقع استرس حاصل از حسادت و رقابت، به خود فرد تحميل می شود.
14- از تکنولوژی درست استفاده کنيم.
وسائلی مانند موبايل، کامپيوتر،.... باعث می شوند که طی يک روز بيش از حد کار و فعاليت انجام دهيم و گاهی همین وسایل باعث استرس میشوند.قبل از خريد وسائل و تجهيزات جديد مطمئن شويم که اين وسايل به پيشرفت موقعيت فعلی ما کمک می کند.
15- به چشمان خود استراحت بدهيم.
آيا مدت طولانی به تلويزيون يا مانيتور نگاه می کنيم؟ بايد به چشمان خود استراحت دهيم هر چند کم. در اين زمان به فضای سبز، آسمان يا درختان خيره شويم. اگر در دسترس نيستند می توانيم يک عکس يا پوستر بر روی ديوار نصب کنيم که بيشتر رنگ های آبی و سبز در آن به کار رفته باشد. اين رنگها بسيار آرام بخش هستند.
16- مشکلات را بپذيريم.
بايد پذيرفت که برخی اوقات شرايط طاقت فرسايی در زندگی پديد می آيد و کاری نيز از دست ما بر نمی آيد. در اين شرايط بايد با صبر و پذيرش مشکل و دگرگون کردن موقعيت، بار عاطفی مشکل را کم کنيم.
17- ورزش کنيم.
یکی دیگر از راههای کاهش استرس ورزش کردن است.تحقيقات نشان داده است که ورزشکاران از استرس و افسردگی کمتری نسبت به ديگران برخوردارند. همچنين برنامه تمرينات هوازی باعث بهبود حالات افسردگی، اضطراب، آشفتگی فکری و خستگی شديد می باشد. يک پياده روی تند و سريع به مدت 40 دقيقه ميزان استرس را بطور متوسط تا 14 درصد کاهش می دهد.
18- قدم بزنيم.
در تحقيقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال 2002 انجام گرفته، آمده است افرادی که 4 بار در هفته پياده روی می کنند، استرس کمتری دارند و را حت تر می خوابند.
19- بطور صحيح تنفس کنيم.
تنفس صحيح بايد به اين صورت باشد: دم ( دادن هوا به ريه ها ) يک شماره، نگهداشتن نفس چهار شماره ، بازدم ( بيرون فرستادن هوا از ريه ها ) دو شماره .
20- به تغذيه خود برسيم.
خوردن مناسب بسيار مهم است. زيرا انرژی مورد نياز بدن را تامين می کند و کمتر دچار حالت عصبی يا فشار روانی می شويم. هميشه از مواد غذايی سبوس دار، ميوه، ترکيبات کربوهيدرات، سبزيجات و حبوبات ثابت ماندن اندازه ی قند خون شده و کمتر خسته می شويم. از مصرف زياد نمک، چربی، خوراکی های سرخ شده و مواد قندی ساده که به آزاد شدن اپی نفرين کمک و باعث عدم مقاومت بدن در برابر فشار روانی می شود خودداری کنيم. به مقدار کافی آب بنوشيم و از مصرف زياد قهوه، چای و نوشابه های گازدار تا حد امکان پرهيز نماييم.
21- با آرامش غذا بخوريم.
در هنگام غذا خوردن بهتر است از عجله کردن ، گوش دادن به راديو يا خواندن روزنامه مخصوصا" خبرهای استرس زا پرهيز کنيم.
22- روابط اجتماعی خود را گسترش دهيم.
هنگامی که تحت استرس يا فشار روانی هستيم، بطور غريزی تمايل داريم که به گوشه تنهايی پناه ببريم. کاری اشتباه تر از اين وجود ندارد، چون گوشه گيری باعث می شود تا حواس خود را بيشتر روی مشکلات و افکار منفی متمرکز کنيم که به جای حل آن به تشديد استرس کمک می کند.
23- هيجانات سرکوب شده خود را تخليه کنيم.
متخصصان معتقدند عمل ساده افشای خود باعث تسکين فشار روانی می شود. نوشتن احساساتمان در دفترچه يا صحبت کردن در نوار کمک می کند تا فشار روانی ناشی از رويدادهايی مثل از دست دادن شغل، شروطی، ... کم شده و راحت تر و منطقی تر درباره راه حل های مشکلاتمان بينديشيم.
24- مثبت بينديشيم.
مثبت فکر کردن باعث آرامش فکر می شود، که اين امر می تواند با تغييرات فيزيولوژيک که هنگام بوجود آمدن استرس اتفاق می افتد، مقابله کند، بسياری از استرس هايی که تجربه می کنيم از احساسات منفی اطرافمان ناشی می شوند.انديشيدن به اشخاص يا چيزهايی که به آنها عشق می ورزيم آثار خوبی را برجای می گذارد.
25- روی موضوع آرامش بخش تمرکز کنيم.
اگر افکارمان به دام اوضاع و احوال نگران کننده ای اسير شد، سعی کنيم با انحراف افکار روی موضوع های آرام بخش مانند يادآوری خاطرات لذت بخش و يا دقت در تصاوير زيبا، از افکار منفی دوری کنيم.
26- به زمان حال فکر کنيم.
دکتر ژان بورسينکو در " پرورش روح و جسم " می نويسد: اگر بتوانيم ذهن خود را چنان پرورش دهيم که اميدها و آمال خود را کنار گذاشته و در موقع مناسب به سراغ تک تک آنها برويم، به آرامش ذهنی دست خواهيم یافت.
منبع:isaarsci.ir
|
behnam5555 |
04-23-2015 06:31 PM |
درباره آشويتس چه ميدانيد
در ژانويه سال ۱۹۳۹، هشت ماه پيش از آغاز جنگ جهانی دوم، آدولف هيتلر ديکتاتور آلمان به مناسبت ششمين سالگرد به قدرت رسيدن حزب سوسياليست نازی، سخنرانی مهمی ايراد کرد.
او در بخشی از اين نطق شديدا به يهوديان کشورش و اروپا نسبت به "تلاش برای راه اندازی جنگ ديگری" هشدار داد و آنها را تهديد به "انهدام کامل نژادی" کرد. هيتلر در اين سخنرانی تاريخی حرفهايی را مطرح کرد که رخدادهای هولناک سال های بعد ابعاد آن را بيشتر برملا ساخت.
هيتلر در بخشی از اين نطق می گويد: "من در طول زندگی ام هميشه پيشگويی می کردم و اکثر وقت ها به من می خنديدند. در مدتی که برای رسيدن به قدرت مبارزه می کردم بيشتر از همه يهودی ها مرا دست می انداختند. مثلا وقتی که قدرت را در کل کشور به دست گرفتم، گفتم من علاوه بر ساير مشکلات، مساله يهودی ها را حل خواهم کرد. تصور می کنم آن يهودی هايی که به حرفهای آن زمان من می خنديدند، حالا دارند بدهی شان را به من پس می دهند؛ البته با حساب بهره ای که به آن تعلق گرفته است. امروز در اينجا می خواهم يک پيشگويی ديگر بکنم. اگر شبکه مالی بين المللی يهوديان، چه در داخل آلمان يا خارج اروپا موفق شود بار ديگر ملت های جهان را به ورطه جنگ بکشد، نتيجه چنين جنگی پيروزی و سلطه يهودی ها نخواهد بود، بلکه به انهدام مطلق نژاد آنها در اروپا خواهد انجاميد."اردوگاه آشويتس يکی از نمونه های برجسته سياستی است که دستگاه تبليغات هيتلری از آن به عنوان "راه حل نهايی" نام می برد که در واقع تعبيری برای قتل عام يهوديان و پاک کردن صورت مساله به جای حل آن بود.
من در طول زندگی ام هميشه پيشگويی می کردم و اکثر وقت ها به من می خنديدند. در مدتی که برای رسيدن به قدرت مبارزه می کردم بيشتر از همه يهودی ها مرا دست می انداختند. تصور می کنم آن يهودی هايی که به حرفهای آن زمان من می خنديدند، حالا دارند بدهی شان را به من پس می دهند////آدولف هيتلر
هوگو گرين اهل شهر کوچکی است که امروزه در غرب جمهوری اوکرائين قرار دارد. پيش از جنگ جهانی اين شهر متعلق به چکسلواکی بود و قبل تر از آن جزو مجارستان به حساب می آمد.
هوگو يکی از ۱۵ هزار يهودی ساکن اين شهر است که از ميان آنها فقط ۴۰۰ نفر زنده ماندند. چنين چيزی در بسياری از ديگر شهرها و روستاهای اروپای تحت اشغال آلمان نازی به چشم می آمد. هوگو در مورد تجربه درد خودش در اين زمينه می گويد:
" از قطار که پياده می شديم، می رفتيم آخر سکو می ايستاديم. يک ميز آن جا گذاشته بودند و تعدادی افسر آلمانی دور و برش بودند. نگاهی به شما می انداختند اگر ظاهرتان نشان می داد که خيلی کم سن و سال يا مسن هستيد به سمت چپ هلتان می دادند. صف درازی هم از مردمی که در يک مسير پيش می رفتند تشکيل شده بود. مستقيم می رفتند به اتاقهای گاز. زندگی مرا واقعا يکی از آنهايی که روی سکو کار می کرد نجات داد. وقتی از قطار پياده شديم دائما از اين طرف به آن طرف سکو می رفت و به زبان عبری چيزی را زيرلبی مرتب تکرار می کرد. می گفت : "تو ۱۸ سال داری و کار بلدی، تو ۱۸ سال داری و کار بلدی". پدرم که متوجه منظورش شده بود شروع کرد اين را به من ياد دادن . تا اين که رسيديم به جايی که انتخابمان می کردند. افسر از من پرسيد:" چه کاره ای؟ کاری، حرفه ای بلدی؟" من فوری گفتم بله! من نجار و چوبکارم. اين شد که مرا فرستاد به طرف دسته ای که معلوم بود برای کار کردن جدايشان کرده اند."
"اردوگاهها سالها پيش ازآغاز جنگ تشکيل شده بود"
رژيم نازی که از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ بر آلمان حکومت کرد، ترکيبی بود از ناسيوناليسم افراطی آلمانی، نژاد پرستی، نظامی گری، ستايش رهبری و مکتب تقديس خشونت. هيو کارلتون گرين، برادر گراهام گرين، نويسنده مشهور که بعدها زمانی به مديريت کل بی بی سی هم رسيد، پيش از جنگ دوم جهانی خبرنگار جوان يک روزنامه انگليسی بود.
او در اين زمينه می گويد: "اين که گفته می شود ايده تشکيل اين اردوگاهها در سالهای پايانی جنگ مطرح شد، حرف کاملا بی اساسی است. من خودم در زمستان سال ۱۹۳۳ يا ۱۹۳۴ بود که از بازداشتگاه داخائو ديدن کردم. رژيم نازی ها واقعا رژيمی گانگستری بود. به قدرت نرسيده بود که نظم را برقرار کند. اين رژيم در واقع نشانه تسلط فرهنگ لمپنی خيابانی بر يک کشور مدرن بود. مردم فراموش کرده اند که در سالهای دهه ۱۹۳۰ چه رعب و وحشتی بر آلمان حاکم بود. زندانها و شکنجه آن سالها را فراموش می کنند که بلافاصله پس از به قدرت رسيدن هيتلر شروع شده بود."
نازی ها پس از آن که در سال ۱۹۳۹ غرب لهستان را به اشغال در آوردند، زمينه اجرای طرح های گسترده تر خود را هموار کردند. از جمله طرح نهايی ايجاد به اصطلاح فضای گسترده تر برای مستعمرات آلمان، که تا کوههای اورال امتداد داشت.
آن بخش از لهستان که مستقيما به خاک آلمان منضم شد تحت کنترل هاينريش هيملر، رئيس کل پليس آلمان نازی و نيروهای مخوف اس اس قرار گرفت. در سال۱۹۴۰ اردوگاهی در کنار شهر کوچکی در لهستان به نام اوشفين چيم، که به زبان آلمانی آن را آشويتس می گفتند، برای نگهداری زندانيان غيرنظامی لهستانی- مثل سياستمداران، دانشگاهيان، متخصصان و کشيش ها ايجاد شد.
"آشويتس: نظام مند کردن کشتار"
در سال ۱۹۴۱، کار ساخت اردوگاه شماره دوی آشويتس آغاز شد که بيشتر به نام اردوگاه "برکه نو" مشهور شده بود. در ژانويه سال ۱۹۴۲ مقامات نازی به اين نتيجه رسيدند که کار کشتن يا زندانی کردن يهوديان را "نظام مند" کنند.
برای اين کار اردوگاههای مرگ ويژه ای ساختند که در واقع به کشتارگاههای صنعتی می ماند. اکثر اين اردوگاهها در مناطق تحت اشغال آلمان در لهستان ساخته و اداره آنها به نيروی اس اس واگذار می شد. اين کار در واقع همان سياست مشهور "راه حل نهايی مشکل يهوديان اروپا" هيتلر بود.
دانشمندان و پزشکان آلمانی بر روی اسيران زندانی آزمايش هايی انجام می دادند. از ميان آنها بدنام تر از همه دکتر ژورف منگل بود که توجه اش به بچه های دوقلو جلب شده بود و تلاش می کرد قسمت های مختلف بدن آنها را به هم پيوند بزند. انحطاط اخلاقی به جايی رسيده بود که کمپانی های آلمانی با يکديگر بر سر تأمين نيازهای فنی اتاق های گاز و کوره های آدم سوزی رقابت می کردند
اردوگاه آشويتس دو، يا برکه نو، به بزرگترين اردوگاه از اين دست تبديل شد . حدود يک ميليون يهودی از سراسر اروپای تحت اشغال نازی ها، از فرانسه، هلند، اتريش، مجارستان، اسلوواکی، يونان، ايتاليا و ساير جاها در اين اردوگاه جمع آوری شده بودند.آشويتس سومی هم تشکيل شد که به نام "مونوويتس" هم معروف بود. مونوويتس اردوگاه کار اجباری و مجتمعی صنعتی بودآشويتس در سالهای ۱۹۴۴-۱۹۴۳ به دوره اوج خود رسيد و به مجتمعی بزرگ در زمينی به وسعت ۱۲۰ کيلومتر مربع تبديل شد.
وجود چنين اردوگاهی نشان می دهد که در فقدان هيچ گونه مانعی، جنايت، واپسگرايی و آز و طمع تا چه حد به پيش می روند.
دانشمندان و پزشکان آلمانی بر روی اسيران زندانی آزمايش هايی انجام می دادند. از ميان آنها بدنام تر از همه دکتر ژورف منگل بود که توجه اش به بچه های دوقلو جلب شده بود و تلاش می کرد قسمت های مختلف بدن آنها را به هم پيوند بزند. انحطاط اخلاقی به جايی رسيده بود که کمپانی های آلمانی با يکديگر بر سر تأمين نيازهای فنی اتاق های گاز و کوره های آدم سوزی رقابت می کردند.
درک اردوگاه آشويتس؛ کاری بعيد و سخت
در چنين هنگامه ای از قتل و مرگ و جنايت نمونه های احترام برانگيزی از مقاومت و ديگردوستی هم به چشم می خورد. برای مثال ويتولد پيلتسکی، افسر پيشين ارتش لهستان، در تلاش برای اين که به اردوگاه آشويتس راه پيدا کند و از آنجا اطلاعاتی بدست آورد، عمدا کاری کرد که او را دستگير کنند.
ژوزف گارلينسکی، زندانی پيشين و يکی از هم سلولی های وی در اين مورد می گويد: "او را در ابتدا به يکی از مراکز بازداشتگاههای موقت بردند ولی پس از چند روز به اردوگاه آشويتس فرستادند. آهسته و مخفيانه ضمن اين که حواسش به جاسوسها و خبرچين ها بود، سعی کرد در داخل اردوگاه گروههای پنج نفره تشکيل دهد. اين کار باعث شد که زندانی ها روحيه خود را حفظ کنند. ما انگار سرمان به انجام کاری گرم شده بود؛ خبرها را هم بين يکديگر پخش می کرديم.۶۶۷ نفر کوشيدند فرار کنند که از اين تعداد ۳۰۰ نفر هم موفق شدند. همه از اين خبرها دل و جرأت پيدا کرده بودند. زندانی ها حتی در بيمارستان اردوگاه، در بخش تيفوسی ها که برای ماموران اس اس ورود ممنوع شده بود، يک فرستنده راديويی راه اندازی کرده بودند که در سال ۱۹۴۲ حدود نيمی از سال فعال بود و خبر پخش می کرد."
درک اردوگاه آشويتس هنوز هم برای قوه تخيل بشری کاری بعيد و سخت می نمايد.
هنگامی که سه ماه ونيم مانده به پايان جنگ نيروهای روسی به اين اردوگاه نزديک شدند، فقط ۵ هزار نفر از زندانيان را زنده يافتند. ۶۰ هزار نفر به زور به سوی اردوگاههای ديگر در غرب روانه شده بودند که اکثر آنها در ميانه راه تلف شدند.
از ۶۵۰۰ مامور اس اس تنها يک دهم بعدها محاکمه شدند. رودلف هس، فرمانده آشويتس در اکثر سالهای فعاليت آن، در سال ۱۹۴۷ به دار آويخته شد. وی که پدری پايبند به خانواده بود هر شب پس از آن که درطول روز بر مرگ هزاران زن و کودکانشان در اتاق های گاز نظارت می کرد، بر بالين فرزندان خود قصه می گفت تا به خواب بروند.
از آشويتس نسبت به سايراردوگاههای نازی ها اطلاعات بيشتری وجود دارد که دليل آن زنده ماندن تعداد بيشتری از زندانيان آن است.
يان رپاـ کارشناس در مسائل اروپا
|
اکنون ساعت 06:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)