داني كه چرا خدا به تو داده دو دست
من معتقدم كه اندر آن سري هست يك دست به كار خويش اندرياري با دست دگر ز ديگران گيري دست |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما |
ای خوش آن شبها که با افسانه میلی داشتی
دردل می گفتم و افسانه می پنداشتی |
یک امروزست ما را نقد ایام
مرا کی صبر فردای تو باشد |
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم
این نیست مزد رنج من و باغبانیم پروردمت به ناز که بنشینمت به پای ای گل چرا به خاک سیه مینشانیم |
مبادا ور بود غارت در اسلام
همه شیراز یغمای تو باشد |
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست |
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از در به مباركبادم (حضرت لسان الغيب) |
مرو از پیشم و عمری نگرانم مگذار
یا چو رفتی به امید دگرانم مگذار گاهگاهی به من از مهر پیامی بفرست فارغ از حال خود ای جان جهانم مگذار |
روح طبیعیم گشت پاکتر از روح قدس
تا جگر من گرفت پرورش از نان او |
اکنون ساعت 10:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)