پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

MAHDI 05-16-2013 02:55 AM

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

hossein 05-16-2013 02:59 AM

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است

MAHDI 05-16-2013 03:01 AM

تا از خودی خود نبریدند عزیزان
چون نی به مقامی نرسیدند عزیزان

hossein 05-16-2013 03:10 AM

نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا

MAHDI 05-16-2013 03:11 AM

از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا

پریشان 05-16-2013 10:57 AM

از چشم شوخش ایدل ایمان خود نگهدار

کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد


رزیتا 05-22-2013 01:57 AM

دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

پریشان 05-22-2013 09:56 AM

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود


Hesar Azera 05-30-2013 07:45 PM

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

Hesar Azera 05-30-2013 07:48 PM

كرم شب تاب

روز قسمت بود . خدا هستی را قسمت می كرد . خدا گفت : چیزی از من بخواهید . هر چه كه باشد، شما را خواهم داد . سهمتان را از هستی طلب كنید زیرا خدا بسیار بخشنده است . و هر كه آمد چیزی خواست . یكی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن . یكی جثه ای بزرگ خواست و آن یكی چشمانی تیز . یكی دریا را انتخاب كرد و یكی آسمان را .

در این میان كرمی كوچك جلو آمد و به خدا گفت : من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم . نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ . نه بالی و نه پایی ، نه آسمان ونه دریا . تنها كمی از خودت، تنها كمی از خودت را به من بده .

و خدا كمی نور به او داد . نام او كرم شب تاب شد . خدا گفت : آن كه نوری با خود دارد، بزرگ است، حتی اگربه قدر ذره ای باشد . تو حالا همان خورشیدی كه گاهی زیر برگی كوچك پنهان می شوی . و رو به دیگران گفت : كاش می دانستید كه این كرم كوچك ، بهترین را خواست . زیرا كه از خدا جز خدا نباید خواست .

هزاران سال است كه او می تابد . روی دامن هستی می تابد . وقتی ستاره ای نیست چراغ كرم شب تاب روشن است و كسی نمی داند كه این همان چراغی است كه روزی خدا آن را به كرمی كوچك بخشیده است .

yad 06-24-2013 06:51 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Hesar Azera (پست 282969)
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه


هزار سلطنت دلبری بدان نرسد

که در دلی به هنر خویش را بگنجانی

ali.jamali 07-26-2013 09:08 PM

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

دوستی کی خواهد آمد دوستداران را چه شد

fatemiii 08-19-2013 09:03 AM



درین در گه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که فردا نایی آگه

رزیتا 08-25-2013 12:23 AM

همه محزون گدازان آفتاب مضطرب سوزان
شه آشفته حالان خسرو مجنون سپاهان را

پریشان 08-25-2013 12:21 PM

ای نور چشم مستان در عین انتظارم

چنگی حزین و جامی بنواز یا بگردان


fatemiii 08-25-2013 03:01 PM



نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت
دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت

فرانک 09-22-2013 09:53 AM

تـا کـی ز قدیـم و مـحدث امـیدم و بیـم

چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

fatemiii 09-22-2013 09:59 AM

من ان نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه براو دست اهرمن باشد

فرانک 09-22-2013 10:01 AM

در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

fatemiii 09-22-2013 10:05 AM

شیرین قصه را به کلاغان نمی دهند
یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است

پریشان 09-22-2013 01:19 PM

تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است

جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست


fatemiii 10-14-2013 09:59 AM

تو را گم می کنم هر روز وپیدا می کنم هرشب
بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شب

بچه کرد 11-13-2013 05:00 PM

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

پریشان 11-15-2013 12:41 AM

تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد

هرکه خاک در میخانه برخسار نرفت


بچه کرد 11-21-2013 08:10 PM

تو انی کز ان یک مگس رنجه ای

که امروز سالار سر پنجه ای

پریشان 11-21-2013 11:25 PM

یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز

که برحمت گذری بر سر فرهاد کند


anahita20 12-30-2013 05:22 AM

دلي كز معرفت نورو صفا ديد
به هرچيزي كه ديد اول خدا ديد

پریشان 01-02-2014 09:25 PM

در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود

از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت


anahita20 01-21-2014 03:57 PM

تومپندار كه تورا از يادخواهم برد
من بدون تو به يك پلك زدن خواهم مرد

پریشان 01-21-2014 11:16 PM

دیده را دریا نمودن،مردمک را غوصگر

اشک را مانند مروارید غلطان داشتن


شابادی 03-04-2014 09:42 AM

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
اقبال لاهوری

پریشان 03-04-2014 06:28 PM

در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق

سینه ای آماده بهر تیر باران داشتن


پروین اعتصامی

pedram_7862 03-24-2014 04:21 PM

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

پریشان 03-24-2014 04:33 PM

در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود

از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت


مهرگان 03-25-2014 10:28 AM

تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام گویی به محراب اندری...

pedram_7862 03-25-2014 11:49 AM

تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد

پریشان 03-25-2014 06:17 PM

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

kyle 03-26-2014 02:26 PM

یاران مدد که جذبه‌ی عشق قوی کمند
دیگر به جای پرخطری می‌کشد مرا

پریشان 03-26-2014 06:43 PM

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی


mohammad.90 04-02-2014 06:13 AM

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد




اکنون ساعت 08:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)