دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کین کرامت سبب حشمت و تمکین منست |
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولي خلاصه جان خاك آستانه توست من آن نيم كه دهم نقد دل به هرشوخي در خزانه به مهر تو و نشانه توست |
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چون جان خویشتن دارم |
مرا میبینی و دردم زیادت میکن هردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هردم |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد |
دل به اميد روي او همدم جان نمي شود
جان به هواي كوي اوخدمت تن نمي كند |
دل و دین و عقل و هوشم همه را به باد دادی
زکدام باده ساقی به من خراب دادی |
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی |
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وان کس که چنین نیست در این شهر کدام است؟ |
نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد
بختم اگر یارشود رختم از اینجا ببرد |
اکنون ساعت 01:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)