دم او جان دهدت روز نفخت بپذیر
کار او کن فیکونست نه موقوف علل |
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد |
پیرخرد که منع جوانان کند ز می تابود خود سبو کش میخانهی تو بود خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر ته سفره خوار ریزش انبانهی تو بود |
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند
سرجملهاش فروخوان از میوهی بهشتی |
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم |
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا |
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک بخوان که عیدی عشاق بیقرار آمد |
دلها تمام اگر تو ندزدیدهای چرا
لرزان و بی قرار و پریشان و درهمی |
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک بخوان که عیدی عشاق بیقرار آمد |
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب لب و دندانت را حقوق نمک هست بر جان و سینههای کباب |
اکنون ساعت 09:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)