پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 01-15-2011 07:23 PM



ای ایران

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو اندیشه بدان
پاینده و مانی و جاودان

ای دشمن.ارتو سنگ خاره ای. من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم

مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام


در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده بادخاک ایران ما

سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است

مهرت از دل کی برون کنم
برگو. بی مهر تو چون کنم؟


تا گردش جهان و دور آسمان به پاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست

ای ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من

گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت در دل نپرورم

از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود گلی شود دلم



behnam5555 01-15-2011 07:28 PM

قسم روباه را بارو كنيم يا دم خروسو ؟

http://www.koodakan.org/gnome/picture/m004.1.jpg
يكي بود ، يكي نبود ،‌ خروسي بود بال و پرش رنگ طلا ، انگاري پيرهني از طلا، به تن كرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمائي مي كرد . خروس ما اينقدر قشنگ بود كه اونو خروس زري پيرهن پري صدا مي كردند . خروس زري از بس مغرور و خوش باور بود هميشه بلا سرش مي اومد براي همين آقا سگه هميشه مواظبش بود تا برايش اتفاقي نيافته .

روزي از روزا آقا سگه اومد پيش خروس زري پيرهن پري ، بهش گفت : خروس زري جون .

خروسه گفت :‌ جون خروس زري
سگ گفت : پيرهن پري جون
خروس : جون پيرهن پري
سگ : مي خوام برم به كوه دشت ، برو تو لونه ، نكنه بازم گول بخوري ، درو رو كسي وا نكني
خروس گفت : خيالت جمع باشه ، من مواظب خودم هستم .

http://www.koodakan.org/gnome/picture/m004.2.jpg

آقا سگه رفت ، بي خبر از اينكه روباه منتظر دور شدن اون بود .
همينكه آقا سگه حسابي دور شد ، روباه ناقلا جلوي لونه خروس زري اومد تا نقشه اش رو عملي كنه ، جلوي پنجره ايستاد و شروع كرد به آواز خوندن :
اي خروس سحري چشم نخود سينه زري
شنيدم بال و پرت ريخته نذاشتن ببينم
نكنه تاج سرت ريخته نذاشتن ببينم

خروس زري كه به خوشگلي خودش افتخار ميكرد خيلي بهش بر خورد ، داد زد : ” نه بال و پرم ريخته ، نه تاج سرم ريخته . “
روباه گفت اگه راست ميگي ، بيا پنجره رو بازكن تا ببينمت .
خروس مغرور پنجره رو باز كرد و جلوي پنجره نشست و گفت : بيا اين بال و پرم ، اينم تاج سرم .
و همينكه خروس سرش رو خم كرد كه تاجش و نشون بده ، روباه بدجنس پريد و گردن خروس را گرفت .
خروس زري داد زد : آي كمك ، كمك ، آقا سگه به دادم برس .

http://www.koodakan.org/gnome/picture/m004.3.jpg

آقا سگه با گوشهاي تيزش صداي خروس زري را شنيد و به طرف صدا دويد .
دويد و دويد تا به روباه رسيد . از روباه پرسيد : ”‌ آي روباه ناقلا خروس زريرا نديدي ؟ “
روباهه كه دهان آقا خروسه رو بسته بود و اونو توي كوله پشتي انداخته بود ،‌ شروع كرد به قسم خوردن كه والا نديدم ، من از همه چيز بي خبرم ، و پشت سر هم قسم مي خورد .
يكدفعه چشم آقا سگه به كوله پشتي افتاد و گفت :‌” قسم روباه و باور كنم يا دم خروس را ؟“
آقا روباهه تازه متوجه شد كه دم خروس از كوله پشتي اش بيرون آمده ، پس كوله پشتي اش رو انداخت و تا مي توانست دويد تا از دست سگ نجات پيدا كند .
و خروس زري پيرهن پري هم همراه آقا سگه به خونشان برگشتند .





behnam5555 01-15-2011 07:35 PM


جان مريم

http://www.koodakan.org/poem/poemt/pt02.1.gif
جان مريم چشماتو وا كن ،

منو صدا كن شد هوا سپيد ،
در اومد خورشيد
وقت اون رسيد ،
كه بريم به صحرا
آي نازنين مريم

جان مريم چشماتو وا كن ،
منو صدا كن
بشيم روونه ، بريم از خوونه
شونه به شونه
به ياد اون روزها
آي نازني مريم


باز دوباره صبح شد ،
من هنوز بيدارم كاش مي خوابيدم ،
تو رو خواب مي ديدم

خوشه غم ، توي دلم
زده جوونه ، دونه به دونه دل نمي دونه چه كنم با اين غم آي نازنين مريم

بيا رسيد وقت درو ،
مال مني از پيشم نرو بيا سر كارمون بريم ،
درو كنيم گندومارو بيا رسيد وقت درو ،
مال مني از پيشم نرو بيا سر كارمون بريم ،
درو كنيم گندومارو بيا بيا نازنين مريم نازنين مريم واي نازنين مريم

http://www.koodakan.org/poem/poemt/pt02.1.gif
باز دوباره صبح شد ،
من هنوز بيدارم كاش مي خوابيدم ،
تو رو خواب مي ديدم

خوشه غم ، توي دلم زده جوونه ، دونه به دونه دل نمي دونه چه كنم با اين غم آي نازنين مريم

http://www.koodakan.org/poem/poemt/pt02.1.gif



behnam5555 01-15-2011 07:42 PM



Rubella
سرخك

http://www.koodakan.org/Cnslt/magh/m12.jpg

سرخك يك بيماري ويروسي است كه فقط در انسان ديده مي شود اين بيماريدر فصل زمستان شايعتر است . درحال حاضر در جهان ساليانه 30 ميليون نفربه اين بيماري گرفتار مي شوند كه 880 هزار نفر آنها مي ميرند (هرپنج دقيقه يك نفر) و در ايران بطور متوسط ساليانه ده هزار نفر مبتلا به سرخك مي شوند. اين بيماري يكي از پنج علت عمده مرگ در كودكان و همچنين يكي از عوامل اصلي مرگ در بزرگسالان است.


اپيدميولوژي تظاهرات باليني


تظاهرات دوره ابتدائي 3روز شامل آبريزش از بيني-قرمزي چشمهاوسرفه مي باشد مرحله بروز دانه هاي قرمز با تب بالا 40 تا5/40درجه همراه است دانه هاي قرمز از قسمت سر و پشت گوشها شروع شده وبتدريج درعرض24 ساعت بصورت نزولي در تمام بدن گسترش مي يابد شدت بيماري به وسعت دانه ها مربوط است. اين بثورات ممكن است بصورت خونريزيهاي زير جلدي ( پتشي )و يا خونريزي كننده ( هموراژيك ) باشند كه به اين نوع سرخك سيا هگفته مي شود كه بسيار خطرنا كتر ازسرخك مي باشد.
سرخك بسيار مسري است به ويژه از طريق قطرات ريز تنفسي در طي مرحله ابتدائي ( كاتارال )افرادآلوده به اين ويروس از يك يا دو روز قبل از بروز بثورات (دانه هاي قرمز) مسري هستند.
اكثر كودكان تا حدود يكسالگي از طريق آنتي باديهايي كه از مادر گرفته اند در برابر اين بيماري محافظت مي شوند. دوره كمون اين بيماري 8تا 10 روزتا زمان شروععلائم اوليه فرد بيمار و14 روز تا زمان شروع بثورات جلدي ( دانه هاي قرمز) مي باشد.


عوارض:عا رضه مهم سرخك در اغلب اوقات اوتيت مديا(عفونت گوش مياني ) است


درمان:هيچ درمان ضد ويروسي براي سرخك وجود ندارد و فقط درمان علامتي صورت ميگيرد.


پيشگيري: واكسن كه بصورت ويروس زنده تهيه شده بهترين وسيله پيشگيري است ( مضون سازي فعال ) كه بايد در سن 9 ماهگي و 15 ماهگي تزريق شود . در فردي كه با بيمار مبتلا به سرخك تماس داشته و قبلا نيز واكسن نزده باشد تا پنج روز پس از تماس با فرد مبتلا مي توان ايمونو گلوبولين تجويز كرد تا از ابتلا به سرخك در آن فرد جلوگيري نمود(مضون سازي بصورت غير فعال )
دکتر رجائی

behnam5555 01-15-2011 07:50 PM


یک فنجان چای داغ

بوته چای جزو معدود گیاهانی است که به ­دلیل وجود سموم فراوان در بافت آن، در طبیعت هیچ آفت جدی به جز انسان ندارد! مزارع این گیاه نیاز به سمپاشی ندارند و هیچ چرنده، پرنده، حشره و ... به آن نزدیک نمی­شود. اگر در بین علوفه چهارپایان (هر نوع که باشند) حتی کمی برگ چای باشد، حیوان به محض جویدن آنها را از دهانش بیرون می­ریزد! در بسیاری از مناطق کشاورزی، برای آن­که احشام و سایر حیوانات به مزارع و کشتزارهای مختلف نزدیک نشده و زراعت را خراب نکنند، اطراف آنها را بوته چای می­کارند. حیوانات با مشاهده بوته چای به مزرعه نزدیک نمی­شوند! اولین واردکننده تخم این گیاه به ایران در اوایل دوره قاجار انگلیسی­ها بودند که با همکاری عناصر خودفروخته­ای در دربار قاجار، کشت این گیاه و نوشیدن دم­کرده آن را در ایران رواج دادند. عکس­العمل علما و حکمای سلیم­النفس آن دوران در برابر این حرکت پلید استعماری شدید بود. در یکی از نامه ­هایی که به دربار قاجار نوشته شده است آمده: «چرا می­خواهید گیاهی را در ایران رواج دهید که حتی الاغ­ها از نزدیک شدن به مزارع آن خودداری می­کنند! چای مولد سودا در بدن و سودا مقدمه سرطان است!». واقعیت آن است که حکمای ایران زمین از چند هزار سال قبل با این گیاه آشنایی داشته و به خوبی می­دانستند که این گیاه ارزش غذایی نداشته، بلکه مصرف غیردارویی آن مضر است.

چای حاوی «پلی فنول» است؛ که بر روی پوست، کبد و سیستم گوارش اثرات نامطلوبی می­گذارد. مواد معطر شیمیایی که در کارخانجات به چای اضافه می­کنند هم جزء مواد آروماتیک و سرطان زا هستند! (گل بود به بلبل هم آراسته شد!!) مصرف چای (خصوصاً پس از غذا که سال هاست عادت بسیاری از ایرانیان شده است) جلوی جذب آهن معدنی موجود در غذاها توسط بدن را می گیرد که در نتیجه منجر به بروز بیماری کم خونی مزمن در مصرف کنندگان می شود. چای دارای ترکیباتی به ‌نام تانن است که مزه‌ تلخ چای را ایجاد می کند. تانن‌ها با آهن، ایجاد رسوب می‌ نمایند و این رسوب به دلیل درشتی ملکول و سنگینی، غیر قابل جذب توسط بدن است. لذا در صورتی که غذای مصرفی دارای آهن بوده و بلافاصله بعد از آن چای مصرف شود، از جذب آهن آن جلوگیری می­کند. تانن همچنین بسیار مدرّ است و به همین خاطر مایعات بدن را دفع کرده و پلاسما غلیط می شود. آنزیم ­ها در پلاسمای غلیظ نمی­تواننند فعالیت کنند و به همین خاطر مواد زاید در بدن انبار شده و موجب بیماری­های گوناگون می­شود. ضمناً تانن موجب فعالیت بیش از حد سلول­های اپیتلیال کلیه شده و کلیه را به مرور از کار می­اندازد! چای دارای ماده­ای است به نام اگزالیک اسید، که مسموم­ کننده بوده و اختلالات متابولیسمی ایجاد می­کند. این ماده در کلیه رسوب کرده و سنگ­های کلیوی اگزالیک را موجب می شود. مصرف زیاد چای دندان­ها را لک­ دار و سیاه می کند. چای ترشح اسید معده را تحریک می­کند و همچنین به دلیل ماهیت اسیدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است. در هر فنجان چای بین 60 تا 75 میلی گرم «کافئین» وجود دارد که ldl خون را افزایش می­دهد و عاملی می­شود برای انفارکتوس ­های قلبی و مغزی، ولی البته آرام­بخش است و در دراز مدت اعتیاد ایجاد می­کند! به­ دلیل وجود مقدار زیادی از ماده کافئین در چای، براى عده­اى باعث تحریک اعصاب و یا تپش قلب می­شود. همچنین نوشیدن چاى پررنگ براى خانم­ها احتمال ابتلا به سرطان سینه را افزایش مى­دهد.


behnam5555 01-15-2011 07:54 PM


ادب مرد

آورده اندکه استادی شاگردانش را امر بفرمود که هر کدام، جملات ذیل را ده بار بر لوح خویش بنگارند و فردا به پیشگاه او آورند.

دروغگو دشمن خدااست.

تقلب کار خیلی بدی است.

خودسری نوعی خیره­ سری است.

همیشه دو ضرب در دو چهار می شود.

بد اخلاقی کار ناپسندی است.

ریا باعث سوختن ایمان است.

فردا همه شاگردان، مشق خویش به حضور استاد ببردند و به هدایتش گرد نادانی از چهره بستردند جز یکی از آنان که لوحش از هر حرف و نقشی خالی بود. استاد او را بفرمود:
ای شاگرد! چرا چون گذشته بر نبشتن مشق خویش تعلل همی ­ورزی؟ که چون بر این سیاق مداومت کنی، عاقبت یا سوپور شوی یا درزی. شاگرد به تندی جواب بداد:

ای استاد! من خود نخبه، و چه بسا سر آمد نخبگانم. مرا بر این مشق­ها نیاز نباشد.

****
سال ها از این موضوع بگذشت و این شاگرد بر همان شهر حاکم شد. روزی که با خدم و حشم فراوان از میدان شهر همی­ گذشتی، چشمش به استاد پیر خویش بیفتاد و پس از سلام به تمسخر بگفت:
ای استاد! حال که مرا خلعت حاکمیت به بر باشد و تاج سروری به سر، باز هم باید آن مشق نانوشته را بنگارم؟
استاد پس از مکث و نیشخندی بگفت:
هم آن مشق و هم جمله ­ای را که اکنون
همی­ گویم را هزاران بار بر لوح جانت بنگار و به خاطرت بسپار. و آن جمله این باشد:
«ادب مرد به زدولت اوست»


behnam5555 01-15-2011 07:56 PM

فرصتی دوباره

اگر فرصتی دوباره برای بزرگ کردن فرزندم داشتم:

کمتر با انگشت او را تهدید می کردم و بیشتر نقاشی می کشیدم.

کمتر در صدد اصلاح او بر می آمدم و بیشتر به او نزدیک می شدم.

چشمانم را از روی عقربه های ساعت بر می گرفتم و به چشمان او نگاه می کردم.

سعی می کردم کمتر بدانم و بیشتر اهمیت بدهم.

با او بیشتر به پیاده روی می رفتم و بادبادک هوا می کردم.

به جای جدی رفتار کردن با او ، با جد یت با او بازی می کردم.

با او بیشتر به دشت و صحرا می رفتم تا به ستارگان خیره شویم.

بیشتر او را در آغوش می گرفتم و کمتر با او کشمکش می کردم.

کمتربه او سخت می گرفتم و بیشتر تأییدش می کردم ، اول به او عزت نفس می دادم ، بعد سر پناه .

کمتر به او عشق به قدرت را یاد می دادم و بیشتر قدرت عشق را به او می آموختم.

دیان لومنز


behnam5555 01-15-2011 07:58 PM


چه کسی جای چه کسی نشسته؟

می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست. جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمی کرد. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آن جاست. کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد و گفت:خیال می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی انگلیس کدام است؟ نه آقای رییس، خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه. او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست.
با همین ابتکار و حرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.


behnam5555 01-15-2011 08:00 PM

زیبایی اینشتین

می­گویند "مریلین مونرو" یک ­وقتی نامه­ ای به" البرت اینشتین" نوشت که:

«فکرش را بکن اگر من و تو ازدواج کنیمبچه­ ها­یمان با زیبایی من، و هوش و نبوغ تو چه محشری می­شوند!»
اینشتین در جواب نوشت:
«ممنون از این همه لطف و دست و دل­بازی خانم. واقعا هم که چه غوغایی می­شود!ولی این یک روی سکه است. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می­شود».


behnam5555 01-16-2011 09:39 PM


کاش....

ای کاش روزی تمام آرزو هایمان پاک پاک بود

ای کاش روزی قدرت عشق از ترس بیشتر بود

ای کاش روزی تمام عاشقان به عشق خود برسند

ای کاش قلبها یشان فقط و فقط برای عشقی پاک میتپید

ای کاش روزی دل من هم دلداری داشت جز تنهایی جوانی

ای کاش روزی در این ای کاش هایمان دیگر ای کاشی نباشد


اکنون ساعت 06:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)