گر نقش پذیرفتی در شش جهت عالم
بالا همه باغستی پستی همه کانستی |
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست |
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی |
همه شب در آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی |
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گر و باده و دفتر جایی |
مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر
تو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی . |
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی |
حکایت شب هجران که بازداند گفت
مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد |
در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی |
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نظرانند |
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم |
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود |
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش |
تکیه بر جای بزگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
چون شمع نکورویی در رهگذر باد است
طرف هنری بربند از شمع نکو رویی |
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد |
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نیست معصیت و زهد بی مشیت او |
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت |
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد |
ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند |
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی |
شمشاد خرامان کن واهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزت از قد تو دلجویی |
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پر سمن و سوسن آزاده کنی |
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود |
نرگس همه شیوه های مستی
از چشم خوشت به وام دارد |
شو یلدا خیلی سرد خیلی درازه
دل مو پیش خدا یه چاره سازه یه گل لاله،یه گل نرگس بهتر از شهر خودم ندیدم هرگز |
زآن نرگس جادونسب جان مرا بگرفته تب
خواب مرا هر نیمشب بسته به آب انداخته . |
حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم
ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان |
حافظ شب هجران شد روز خوش وصل آمد
شاديت مبارك باد اي عاشق شيدايي |
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم به او
ور بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم |
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا گرفتم لانه صیاد شد |
ترک حدیث دوستی قصه ٔ آب و آتش است
گرگ به گله آشنا می شود و نمی شود. |
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم آتش هلمان و هوس میجوشیم |
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو. |
من اگر کامروا و گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند |
عجب نیست از رستم نامور
که دارد دلیری چو دستان پدر. |
پدر خوبست و مادر نازنین است
برادر میوه روی زمین است |
مادرم شبنم گلبرگ حيات
پدرم عطر گل ياس بقاست مادرم وسعت دريای گذشت پدرم ساحل زيبای لقاست |
چرا مادر مرا با خود نبردی
به دست قوم و خویشونم سپردی |
اکنون ساعت 08:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)