تنهائی
دلا خو کن به تنهائی که از تن ها بلا خیزد
|
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دوکاج روییدن سالیان دراز زهگذران آن دوراچون دو دوست میدیدن
|
نامردمان! سکوت شما هم بهانه بود
از در که می روید ز دیوار بشنوید |
دیگه آخرخطه باید به فکر چاره شم
تو میدونی نمی خوام دربه در و آواره شم |
من و سکوت و ثانیه , تو و طلوع و قتفیه
برای گریه کردنم مرا بهانه گل کند |
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم |
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با ما هرچه کرد آن آشنا کرد |
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد :53::53::53: |
دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانهی تو بود هدهد گرفت رشتهی صحبت به دلکشی بازش سخن ز زلف تو و شانهی تو بود |
ممنون مجتب :53:
دوش همیاری چشم تو ببرد از دستم لیکن از لطف لبت صورت جان می بستم |
اکنون ساعت 10:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)