صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا بر خیز
که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم. م |
صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تا آخر شد ر |
رفـتـی و دل ربـودی یـک شـهر مبــتــلا را
تا کی کنیم بی تو،صبری که نیست ما را ه |
هزار جهد بکردم که یار من باشی مراد بخش دل بی قرار من باشی ن |
نامه کردار و گفتار بشر
خود بود روشنگر هر خیر و شر. حرف ث |
ثلث روز به خور گذشت و ثلث ديگر به خواب
پس كي براي عبادت دستي زني برآب // ت |
تاز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
ســـــر مــا خاک ره پیر مغان خواهد بود س |
سـیر نمیـشـوم ز تـو اِی مـهِ جان فـزای مـن
جور مکن ، جفا مکن، نیست جفا سزای من // ش |
شبی می گفت چشم کس ندیدست
ز مروارید گوشم در جهان به ل |
لازمه عاشقيست رفتن و ديدن ز دور
ورنه ز نزديك هم فرصت ديدار هست // ي |
اکنون ساعت 06:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)