پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

Afshin_m05 12-29-2009 10:21 PM

مرسی...

لابه‌ها کردمش از دور و ثمر هیچ نداشت
آهوی وحشی من پا به فرار آمده بود
چشم بگشودم و دیدم ز پس صبح شباب
روز پیری به لباس شب تار آمده بود

مجتب 12-29-2009 10:25 PM

دور فلکی یک سره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

Afshin_m05 12-29-2009 10:29 PM

لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست
اشک چون لاله‌ی سیراب به دامن کردم
در رخ من مکن ای غنچه ز لبخند دریغ
که من از اشک ترا شاهد گلشن کردم

مجتب 12-29-2009 11:06 PM

می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل

Omid7 12-29-2009 11:06 PM

لیـلی و مجنـون اگر می بود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو

مجتب 12-29-2009 11:13 PM

ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم

Omid7 12-29-2009 11:19 PM

ماهِ رُخسار فروزنده ات ای مایۀ عیش
بی نیـازم بخدا از خور و از مـاه نمود

مجتب 12-29-2009 11:32 PM

در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم

Omid7 12-29-2009 11:46 PM

من داشـتم به گلشن خود آشیــانه ای
آواره کرد عشق توأم ز آشیان خویش

constantine726 12-30-2009 08:40 AM

شبي ياد دارم كه چشمم نخفت

شنيدم كه پروانه با شمع گفت

كه من عاشقم گر بسوزم رواست

ترا زاري و سوز باري چراست؟


اکنون ساعت 10:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)