پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

Saba_Baran90 01-24-2012 05:23 PM

آفرین غزل جون!
آقایی آقا مهدی!
دلم خنک شد به این میگن پُست!طولانی و پرملات!
بچه ها جدایی نادر از سیمین نامزد اسکار شد : هم برای بهترین فیلم خارجی زبان هم برای بهترین فیلم نامه غیر اقتباسی
اسکار هم 26 فوریه برگزار میشه!
{جشن پتو}{جشن پتو}{جشن پتو}{شیت شدن}{شیت شدن}

javidan 20 01-24-2012 09:59 PM

خداد صلوات! غزل بیوسه جاهل پی سی سیتی.همین یه بارَ نکُشیدمان.حالمان خراوه.جاهلی نکوت سر قیو!{قاط}{جشن پتو}:d

shokofe 01-24-2012 10:20 PM

سلام به همه

آقا مهدی مرسی

غزل خیلی پستتو خوندم حال کردم
آره دیگه تو این اوضاع بد بازار به زور باید مریض و کشوند تو مطب خواهر :d
اینجا هم هوا بسی ناجوانمردانه سرد است

صبا تو این اوضاع این اخبار جدایی نادر از سیمین دلخوشی خوبیه
منم وقتی این خبرو عصر شنیدم خیلی خوشحال شدم

جاویدان (نجات جان) اینجا خیلیا یکی خود من کرمانشاهی بلد نیستن اگه میشه فارسی بنویس تا ما هم بفهمیم چی مینویسی تو بخش کرمانشاه به زبون خودتون بنویس ..من اغلب نوشته هاتو متوجه نمیشم پسر خوب;)

راستی سهراب دیدی برف نمیزنه بلکه میباره بلکه گاهی میاد :p;)


امیدوارم همه دوستان عزیز خوب باشین
مثل همیشه دوستون دارم :53:

javidan 20 01-24-2012 10:47 PM

به غزل گفتم که کمتر خط و نشان بکشه:d

ترنم 01-24-2012 11:54 PM

:d
شما به مشاجراتتون ادامه بدین مام میخونیم
میخندیم :p



خاطره ای از استاد شفیعی کدکنی



چند روزی به آمدن عيد مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند،


یا اکثرا" رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا


گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس


و شروع کرد به درس دادن.




بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت:


استاد آخره سالی دیگه بسه!



استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز،


خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.



استاد 50 ساله‌مان با آن كت قهوه‌اي سوخته‌اي كه به تن داشت،


گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای


رو براتون تعریف کنم.



من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم،


پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته،


دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست


ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم


با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو"


که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.


http://www.myup.ir/images/95928121874012161265.jpg



استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند:


نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری


بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه


زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که


گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم،


چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...



اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات


پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.



نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را


هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه


آب بیارم.



از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم،


از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...


استاد حالا خودش هم گریه می کند...



پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است،


خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها


عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت:


خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند،


نباید فکر کنند که ما ...



حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های


بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود،


کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم


و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی،


همراه بابا بود بوسیدم.



آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد،


با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی"


نثارم می کردند.



بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند


که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.






اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.



بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود


گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.



گفتم: این چیه؟



"باز کن می فهمی"



باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!


این برای چیه؟



"از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها


رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."



راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه،


فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه


نه 900 تومان!



مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه،


فقط حدس می زنم، همین.



راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه


اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام می‌گیرد و


خبرش را به من می دهد.



روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس،


آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت


استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان،


اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود


که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم...



"چه شرطی؟"



بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.



استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند


جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی


عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت:


"به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران


به آن ها پاداش می دهد؟"




hossein 01-25-2012 05:38 PM

*پیش بینی نتیجه بازی امشب بین دو تیم بارسلونا و رئال مادرید*
 
ماشالا اینقدر بازدید کننده از تاپیکهای ورزشی داریم که من به ناچار بحث رو اینجا مطرح کردم...... :d

آقا اولین نفری که بتونه نتیجه این مسابقه رو صحیح پیش بینی کنه من یه ریشی ، سبیلی ، بالاخره یه چیزی تو همین مایه ها گرو میزارم که یه ستاره بگیره .;)

* پیش بینی بصورت مشخص کردن تعداد گل باشه ... مثلا 2-2 . *

MAHDI 01-25-2012 05:49 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط hossein_1971 (پست 244369)

آقا اولین نفری که بتونه نتیجه این مسابقه رو صحیح پیش بینی


سلام حسین جان
میشه بگی کدوم مسابقه؟!

رزیتا 01-25-2012 05:50 PM

تابلوئه که بارسلونا میبره;)
دخترم میگه 3-1
من میگم 2-1

hossein 01-25-2012 05:53 PM

*پیش بینی نتیجه بازی امشب بین دو تیم بارسلونا و رئال مادرید*
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط MAHDI (پست 244385)
[/INDENT]سلام حسین جان
میشه بگی کدوم مسابقه؟!

ا ِا ِا ِاِ مهدی ی ی ی من که تو عنوان گذاشتم !
بارسلونا و رئال مادرید

MAHDI 01-25-2012 05:59 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط hossein_1971 (پست 244391)
ا ِا ِا ِاِ مهدی ی ی ی من که تو عنوان گذاشتم !
بارسلونا و رئال مادرید

کدوم عنوان ؟

منم میگم 3-1 بارسلونا میبره;)


اکنون ساعت 09:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)