رسم اين شهر عجبي است بيا برگرديم
قصد اين قوم فريب است بيا برگرديم |
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد |
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز |
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را |
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر |
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت |
در هر طرف ز خیل حوادث کمین گهیست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر |
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت |
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چون باشی |
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی:21::24::d |
به پیش آینه دل هر آنچه می دارم
بجز خیال جمالت نمی نماید باز |
میرفت خیال تو ز چشم من و می گفت
هیهات از این گوشه که معمور نمانده ست . |
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز |
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت |
عید آمد و عید آمد
آن وقت سعید آمد |
سخن گفتم چو دولت وقت میدید
سخنهائی که دولت میپسندید |
دانی که چیست دولت دیدار یار دین
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
|
پادشه پاسبان درویش است
گر چه رامش بفر دولت اوست |
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا |
میراث پدر خواهی، علم پدر آموز
کاین مال پدر خرج توان کرد به یکروز |
|
بماند سالها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذره خاک افتاده جائی |
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گر و باده و دفتر جایی |
صوفی صومعه عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم |
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند |
از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای |
چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس
ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان |
غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گونه دل باش نه ایام چه خواهد بودن |
چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ |
نقل قول:
به نظر من این بهترین آهنگ احسان خواجه امیریه.:53::53::53: |
نقل قول:
عشق محمد بس است و آل محمد |
یا محمد گر علی مولا نبود
هیچ کس را لایق زهرا نبود |
گر به منزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش |
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود |
چو برشکست صبا زلف عنبر افشانش
به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش |
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پر شکن
وه که دلم چه یاد از آن عهد شکننمی کند |
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد |
گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه ی دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود |
صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت |
اکنون ساعت 06:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)