همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد |
دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار
گویی چراغ کوکبه بامدادیم چون لالهام ز شعلهی عشق تو یادگار داغ ندامتی است که بر دل نهادیم |
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد |
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود |
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد |
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم |
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد |
دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانهی تو بود هدهد گرفت رشتهی صحبت به دلکشی بازش سخن ز زلف تو و شانهی تو بود |
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت |
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد |
اکنون ساعت 07:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)