دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لالهای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را جز در صفای اشک دلم وا نمیشود |
دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است |
تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده
شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس |
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست |
تو مرا سوزی و من سوزم از این غم که مباد
بــاد بیرون بَرد از کـوی تــو خـاکستر مـن |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
از دست برده بود خمار غمم سحر
دولت مساعد آمد و می در پیاله بود |
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما |
اکنون ساعت 06:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)