از دی که گذشت هیچ از و یاد مکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن |
مکن کاری که بر پا سنگت اید جهان با این فراخی تنگت اید چو فردا نامه خوانان نامه خوانند ترا از نامه خواندن ننگت آید |
آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات
در يکی نامه محال است که تحرير کنم |
شب وصلست و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اجر |
اين همه شهد و شکر کز سخنم میريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند |
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی |
همای اوج سعادت بدام ما افتد اگر ترا گذری بر مقام ما افتد |
بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش
به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری |
من چنان عاشق رويت که ز خود بی خبرم تو چنان فتنه خويشی که ز ما بی خبری |
گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود
آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس |
اکنون ساعت 01:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)