من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد // خ |
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را م |
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان // ت |
تا توانی درون کس مخراش
کاندرین راه خارها باشد کار درویش مستمند برآر که ترا نیز کارها باشد ک |
کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد
فریاد که جز یادِ تـوام همسفری نیست د |
یا اگر بینی مه نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است ل |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ورنه ز نزدیک هم فرصت دیدار هست // و |
وعدۀ آمــدن مده، غصۀ هجر، بس مرا
بر سر آن فزون مکن غصۀ انتظار هم ق |
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم ز |
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی ؟ ر |
اکنون ساعت 04:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)