روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و وگذشت اختر و کار آخر شد هر چی! |
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد ب |
بسی ممنونم از دشمن که پیش دوست هرساعت
بَـدَم میـگویـد و میـآردم هــر لـحظه در یـادش ن |
نرو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که علی زند شبانه در خانه ی گدا را س |
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سر انگشت سوی لقمه دراز ش |
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست // ف |
فریاد که آن ساقی شکـّر لبِ سرمست
دانست که مخمورم و جـامی نفرستاد ل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم |
ها ها امید بالاخره انگار تو هم عاشق شدیا...
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست و |
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خورد آب. ی |
اکنون ساعت 01:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)