یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست |
تو جفای خود بکردی ونه من نمی توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی |
یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت |
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست |
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل |
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت |
|
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آنکه میخواست برویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم |
منـش بـا خرقـۀ پشمـین کجــا انـدر کمـند آرم
زره موئی که مژگانش ره خنجر گزاران زد |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافـظ
سرود زهره به رقص آورد مـسیحا را |
اکنون ساعت 03:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)