بوی باران،بوی سبزه، بوی خاک
بوی باران،بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک ميرسد اينک بهار خوش بحال روزگار خوش بحال چشمهها و دشتها خوش بحال دانهها و سبزهها خوش بحال غنچههای نيمهباز خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز خوش بحال جام لبريز از شراب خوش بحال آفتاب ای دل من گرچه در اين روزگار جامه رنگين نمیپوشی بکام باده رنگين نمیبينی به جام نقل وسبزه در ميان سفره نيست جامت از آن می که میبايد تهی است؛ ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار گر نکوبی شيشه غم را به سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ |
دیشب...
دیشب باز دوباره به خوابم نیامدی
دیشب دوباره بوی گل روی تو به مشامم نرسید دیشب دوباره گرمای مهر نداشته تو به قلب بی مهر یخزده ام نرسید دیشب فکر محبت نداشته تو انبار به ذهنم رسید گویا ما محکومیم به بی محبتی دیشب...:53::53::53: |
دیشب...
دیشب باز دوباره به خوابم نیامدی
دیشب دوباره بوی گل روی تو به مشامم نرسید دیشب دوباره گرمای مهر نداشته تو به قلب بی مهر یخزده ام نرسید دیشب فکر محبت نداشته تو انبار به ذهنم رسید گویا ما محکومیم به بی محبتی دیشب...:53::53::53: |
کتاب کلما طرح 1(ماه مهمان چشمان تو بود) اثر فریاد شیری رو دوست عزیزی به من هدیه داد ، از خوندنش لذت بردم ، شعرهایی بود که واقعا به دلم نشست ، تصویر سازی کتاب هم خیلی جالب بود . 2تا از این اشعار رو براتون میزارم .;)(راستی امضام رو هم از همین کتاب گرفتم!:o) شاعران سایه پرندگانند سرگردان بر زمین پرندگان رویای شاعرانند رها در آسمان و تو هوای حایل زمین و آسمانی از تو نفس می کشند شاعران و پرندگان می خواستی چشمانت را نقاشی کنم و همیشه ماه را می کشیدم تا با دام چشمانت ماه مهمان چشمان تو بود. |
چه سود! بر ای هرچیز هنگامی است و در زیر این آسمان برای هر کار وقتی وقتی برای آفریدن و وقتی برای مردن! من انتظار کشیدن نمی دانستم فقط یک گناه کبیره حقیقی وجود دارد فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری لازم است نیز انتظار زمان موعود را کشیدن و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خداوند برای زندگی ما برگزیده است ! (کازانتزاکیس) |
برنده
تویه بازی دنیا ،میگن عاشقا برندن اگه حتی گاهی خالی ازیهخورده خندن:)
میگن اینجا هرکی مرده،درو رو غصه میبنده اگه به دنیابخندی،دنیاهم به روت می خنده:) |
کجاییم؟
ما کجاییم؟
در کدامین معادله ی پیچیدة قلبها به سرانجام یک تساوی دل به تفریق بستیم و از هر جمعی گسستیم. تقسیم احساس مگر ممکن است؟ |
سلام خسته نباشيد
آيا اين اشعار از خودتون هست؟ |
عتاب يار پريچهره عاشقانه بکش
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نياز نيمه شبي دفع صد بلا بکند عتاب يار پريچهره عاشقانه بکش که يک کرشمه تلافي صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند طبيب عشق مسيحا دمست و مشفق ليک چو درد در تو نبيند که را دوا بکند تو باخداي خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعي خدا بکند ز بخت خفته ملولم بود که بيداري بوقت فاتحه ي صبح يک دعا بکند بسوخت حافظ و بويي ز زلف يار نبرد مگر دلالت اين دولتش صبا بکند وقتی این رو شجریان آواز بخونه و فریاد بکشه ...... بعدا آوازشو میذارم ... نمیدونم این بعدا های من کی خواهد بود |
سمن بویان / حافظ شیرازی
سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند پری رویان قرار از دل چو بستیزند،بستانند بفتراک جفا دلها چو بر بندند، بر بندند ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند،بفشانند به عمری یک نفس با ما چو بنشینند، بر خیزند نهال شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند سرشک گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند رُخ مهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند ز چشمم لعل رُمّانی چو می خندند، می بارند ز رویم راز پنهانی چو می بینند، می خوانند دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیرِ در مانند، درمانند چو منصور از مراد آنان که بر دارند، بردارند بدین درگاه «حافظ» را چو می خوانند، می رانند درین حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند که با این درد اگر در بندِ در مانند، در مانند |
اکنون ساعت 06:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)